دنیای روانشناسی

این‌جا به زبان ساده به مسائل روانشناسی و شخصیتی می‌پردازیم

دنیای روانشناسی

این‌جا به زبان ساده به مسائل روانشناسی و شخصیتی می‌پردازیم

بایگانی

۳۰ مطلب در آذر ۱۳۹۸ ثبت شده است

  • ۰
  • ۰

 اشتراک‌گذاری

هنر گفت‌وگو مانند هر هنر دیگری ترکیبی از ظرافت، باریک‌بینی و عملکردِ خلاقانه است. هنری که در ایجاد روابط شخصی و حرفه‌ایِ سالم، به ما کمک می‌کند. وقتی حرف از گفت‌وگو به میان می‌آید، همه‌ی ما فرد یا افرادی را به خاطر می‌آوریم که قِلق این کار را خوب می‌دانند. آنها می‌توانند با هر کسی و درباره‌ی هر موضوعی به راحتی گفت‌وگو کنند. درست است که این‌گونه افراد به طور مادرزادی استعداد سخنوری دارند، اما خوشبختانه امکان پرورش و تسلط یافتن بر مهارت‌های گفتاری نیز وجود دارد. مقاله‌ی زیر به بررسی نکات مؤثری می‌پردازد که می‌توانند به طور چشمگیری مهارت‌های گفتاری‌مان را ارتقا دهند.

مهارت های گفتاری

تصور ما از گفت‌وگو، یک تجربه‌ی سرگرم‌کننده است. گفت‌وگو، شامل تعامل شخصیِ دو نفر یا بیشتر، درباره‌ی موضوعاتِ مورد علاقه‌شان می‌شود. اما برای بسیاری از مردم، گفت‌وگو سبب نگرانی می‌شود. آنها دلواپس هستند که حرفی برای گفتن نداشته باشند یا نتوانند به گفت‌وگو ادامه دهند.

ادامه دادن به یک گفت‌وگو، نوعی هنر است. هنری که در ظاهر، بسیاری از ما فاقد آن هستیم. در این مقاله به شما نشان می‌دهیم، چطور این «هنر رو به زوال» را یاد بگیرید و با دیگران گفت‌وگوهای مفید و لذت‌بخشی داشته باشید.
گفت‌وگو چیست؟

تعریف گفت‌وگو:
«مراوده، صحبت/ گفتمان، اخلاق یا رفتار آشنا.»
فرهنگ لغات انگلیسی چمبِرز (Chambers)، چاپ۱۹۸۹.

به بیان دیگر، گفت‌وگو همان صحبت کردن با دیگری، اغلب به طور غیررسمی است.

پس با توجه به این تعریف ساده، چرا سخن گفتن کار دشواری به نظر می‌رسد؟ قطعا تقصیر اجداد ما نیست. برخی مفسران، مشکل را به رشد رسانه‌های اجتماعی، نسبت داده‌اند که بر «ارسال پیام» تأکید می‌کنند و این تأکیدِ «خودمحورانه» کار را سخت می‌کند.

اما کار از کار نگذشته است. نه تنها می‌توان مهارت‌های گفتاری را آموخت و ارتقاء داد، بلکه انجام آن به نحو شگفت‌انگیزی آسان است، به ویژه اگر قوانین ساده‌ی زیر را رعایت کنید.
حتما بخوانید: چطور با دیدن چهره طرف مقابل مذاکره بهتری داشته باشیم؟
قوانین گفت‌وگو
۱. گفت‌وگو مانند یک خیابان دو طرفه است

نخستین و مهم‌ترین قانون گفت‌وگو این است که موضوع آن فقط درباره‌ی شما نیست، بلکه درباره‌ی هر دو نفری است که با هم گفت‌وگو می‌کنند.

اگر هر یک از طرفین، تک‌گویی کند، دیگر گفت‌وگویی در کار نیست. سعی کنید در هر گفت‌وگویی، میان شنیدن و صحبت کردن، تعادل برقرار کنید. اینجا جایی است که رسانه‌‌های اجتماعی (با تأکیدی که بر روی انتقال پیام دارند) تأثیر بدی روی نحوه‌ی سخن گفتن ما دارند. ما عادت کردیم، نظرات‌ خود را به صورت یک طرفه اعلام کنیم و آنگاه اگر کسی اظهار نظر کرد (کامنت گذاشت)، واکنش نشان دهیم‌. این عمل شاید، شبیه آغاز یک گفت‌وگو باشد، اما وقتی با کسی رودررو صحبت می‌کنید، مؤدبانه نیست با اعلام یک سویه‌ی نظرات خود، گفت‌وگو را آغاز کنید.

به جای این کار، سعی کنید برای ایجاد زمینه‌ی مشترک گفت‌وگو، پرسشی را مطرح کنید. برای نمونه: «شغلت چیه؟» یا حتی «هوا خوب نیست؟»

با این روش نشان می‌دهید که قصد دارید یک گفت‌وگوی دو طرفه داشته باشید.
بهترین توصیه‌

همه دوست دارند گوش شنوا برای حرف‌هایشان داشته باشند و نظرات‌شان پرسیده شود. اگر گفت‌وگو کسل‌کننده شده است یا احساس می‌کنید بیش از آن چه باید، حرف می‌زنید، از پرسش‌های زیر استفاده کنید:

– «نظر شما در این باره چیه؟»

اگر واکنشی را که می‌خواهید دریافت نمی‌کنید، پرسش‌هایی نظیر این را امتحان کنید:

– «اما شاید شما از این (موضوع مورد بحث) خوشتون نیاد. شما به چی علاقه دارید؟»
۲. صمیمی و مؤدب باشید

لبخند زدن و مهربان بودن باعث موفقیت شما در گفت‌وگو خواهد شد. همه‌ی ما ترجیح می‌دهیم با کسی گپ بزنیم که مهربان و دوست‌داشتنی است. اما چگونه به این هدف برسیم؟
۱. ایجاد تفاهم

شما می‌توانید با برقراری زمینه‌‌های مشترک و صرفا با لبخند زدن و استفاده از زبان بدنی گیرا و مثبت، تفاهم را ایجاد کنید.
۲. مهربان باشید

از هیچ کس بدگویی نکنید. از این گذشته، شاید کسی که شما بدگویی‌اش را می‌کنید، بهترین دوستِ فرد مقابلِ شما باشد. حتی اگر این طور هم نباشد، شاید این فرد علاقه‌ای به غیبت کردن نداشته باشد (شما هم نباید چنین علاقه‌ای داشته باشید).
۳. سعی کنید در نخستین آشنایی از موضوعات بحث‌برانگیز دوری کنید

پس از آشنایی بیشتر با افراد، ایرادی ندارد از سیاست صحبت کنید، اما در نخستین آشنایی، به زمینه‌های مشترک اکتفا کنید. به همین دلیل بسیاری از افراد، در گپ‌ها، صحبت از آب و هوا را برای ایجاد زمینه‌ی مشترک انتخاب می‌کنند.
اهمیت «گپ زدن»

بطور کلی «گپ زدن»، صحبت‌های کوتاه درباره‌ی مسائل جزئی یا غیرجنجالی مانند آب‌وهوا، خبرهای جدید یا شغل و زندگی افراد است. برخی افراد وانمود می‌کنند از گپ زدن به خاطر پیش‌پا افتاده بودن آن، نفرت دارند، اما مزیت گپ زدن این است که به شما اجازه می‌دهد پیش از گفت‌وگو، یک زمینه‌ی مشترک ایجاد کنید، بدون اینکه، بیش از حد معمول، از احساسات‌تان مایه بگذارید. شاید این مزیت برای درون‌گرایان، اهمیت ویژه‌ای داشته باشد.

هر قدر هم، گپ زدن با کسی برای شما ملال‌آور باشد، بهترین کار این است که «نه» نگویید!

کاری کنید گفت‌وگوی شما محترمانه خاتمه یابد، مثلا بگویید: «من الان باید برم و قبل از اینکه فلانی بره، فلان چیز رو ازَش بگیرم. واقعا از صحبت باهات خوشحال شدم.» یا «لطفا منو ببخش. به فلانی قول دادم، کمکش کنم و الان باید برم.»
حتما بخوانید: ۱۵ راز افرادی که متقاعد کردن دیگران را خوب بلدند
۳. به آنچه طرف مقابل می‌گوید، واکنش نشان دهید

شنونده خوبی باشید

برای این که واکنش صادقانه‌ای به حرف‌های طرف مقابل نشان دهید، باید شنونده‌ی خوبی باشید. نمی‌توانید سکوت کنید و فقط به این فکر کنید که وقتی نوبت به شما رسید، می‌خواهید چه بگویید. با این حال، حقیقت این است که اغلب ما دقیقا همین کار را می‌کنیم.

توجه کردن به دیگران و آنچه می‌گویند، اهمیت دارد. شما باید به زبان بدن آنها هم توجه کنید.

اگر فکر کردن به اینکه در پاسخ چه بگویید، برای شما دشوار است، از چند «میان‌جمله» استفاده کنید، از قبیل:

– «این خیلی جالبه. واقعا منو به فکر انداختی!» یا

– «خدای من! چالش‌برانگیز به نظر می‌رسه، باید درباره‌‌ش فکر کنم. هیچوقت این طوری بهش فکر نکرده بودم.»

این روش نه تنها زمان کافی برای فکر کردن به موضوع مورد بحث را به شما می‌دهد، بلکه به نوعی، تعریف از شخصی است که شما با او صحبت می‌کنید.
۴. برای کمک به فردی که کمتر در گفت‌وگو مشارکت می‌کند، علامت بدهید

زمانی که گفت‌وگو به خوبی پیش می‌رود، هر دو طرف به طور طبیعی فرصت صحبت کردن پیدا می‌کنند. با این حال، اگر یافتن فرصت صحبت برای یکی از دو طرف دشوار باشد، برای اینکه به فرد دیگر نشان دهید نوبت صحبت کردن او است، می‌توانید به او علامت بدهید یا به قول معروف برایش سیگنال بفرستید.

رایج‌ترین نوع علامت دادن در گفتگو استفاده از «سوالات کوتاه» است، هم سوالات باز و هم سوالات بسته.

سوالات بسته، پاسخ‌شان بله یا خیر است:

می‌توانید حین گفت‌وگو، این جملات را هم به کار ببرید: «موافق نیستی؟» یا «بهت خوش می‌گذره تو مهمونی؟» با این نوع پرسش‌ها، از فرد مقابل انتظار ندارید توضیحی غیر از بله یا خیر بدهد.

سوالات باز، جواب‌شان طولانی‌تر است:

با این سوالات از فرد مقابل می‌خواهید وارد گفت‌وگو شود یا به عبارت دیگر، برای مشارکت در گفت‌وگو از او دعوت می‌کنید. سوالات باز، اغلب اینگونه آغاز می‌شوند: «چطور …؟» یا «چرا …؟»
۵. رابطه‌ی احساسی برقرار کنید

بدیهی است که می‌توان یک گفت‌وگو را کاملا در سطح گپ زدن نگه داشت، بدون این که حرف مهمی گفته شود.

اما گفت‌وگو می‌تواند راهی باشد برای فهمیدن این که آیا برای شناخت بیشتر فرد مقابل و رابطه برقرار کردن با او، تمایل دارید یا نه؟ بنابراین، استفاده‌ی درست از گفت‌وگو برای ایجاد رابطه‌ی احساسی، مفید است.

نکته‌ی مهم، به اشتراک‌ گذاشتن اطلاعاتِ درست است.

این به آن معنی است که برای به اشتراک‌ گذاشتن علایق‌‌ و خودِ واقعی‌تان، صادق باشید و طوری رفتار کنید که فرد مقابل هم از شما الهام بگیرد و اطلاعاتِ درستی را در مورد خودش با شما به‌ اشتراک بگذارد.
بهترین توصیه

این به‌اشتراک‌گذاری، لزوما نباید درباره‌ی موضوعات بسیار مهم باشد و می‌تواند به‌سادگیِ نمونه‌های زیر باشد:

– «این هوای آفتابی چقدر عالیه! می‌خوام آخر هفته با پاروی قشنگی که داریم برم قایق‌رانی.»

این اطلاعات در گفت‌وگو، میدان را برای فردِ دیگر باز می گذارد تا مثلا بگوید:

– «بَه! قایق‌رانی می‌کنی؟ منم قبلا پارو می‌زدم. کجا می‌رفتی؟» یا

– «آره! هوای دلچسبیه! منم رفتم پیاده‌روی. تو این هوا باید بیرون بود، نه؟»

یا حتی:

– «تحمل گرمای آفتاب واسه من سخته، اما بچه‌ها دوست دارن تو استخر روباز شنا کنن.»

این پاسخ‌ها همه با هم فرق دارند، اما یک رابطه‌ی احساسی را با فرد دیگر به اشتراک می‌گذارند و به ادامه‌ی گفت‌وگو کمک می‌کنند.
علاقه نشان دهید تا به شما علاقه نشان دهند

تمام این ایده‌ها شاید در یک جمله خلاصه شوند:

اگر به صحبت کردن با دیگران علاقه نشان دهید، دیگران نیز به صحبت کردن با شما علاقه نشان خواهند داد.

علاقه نشان دادن، باعث تداوم گفت‌وگو می‌شود، چون شما واقعا می‌خواهید درباره‌ی فرد مقابل بدانید و با ابراز علائق خودتان به روند گفت‌وگو، کمک کنید.

از سوی دیگر، اگر به چیزی جز خودتان علاقه نشان ندهید، از نگاه دیگران کسل‌کننده خواهید بود و آنها مشتاق گفت‌وگو با شما نخواهند بود. ما این هشدار را به شما می‌دهیم!

  • sahar artbox
  • ۰
  • ۰

در اختیار داشتن دانش و تجربه برای دستیابی به موفقیت در محیط کار به تدریج دارد کم‌اهمیت می‌شود و آنچه جای این دو را بیش از پیش گرفته هوش هیجانی است. دیوید دمینگ (David Deming) اقتصاددان دانشگاه هاروارد با بررسی وظایف موجود در محیط کار در فاصله‌ی زمانی دهه‌ی ۱۹۸۰ تا زمان حاضر متوجه شد وظایفی که بر مهارت‌های اجتماعی تکیه می‌کنند به مقدار بسیار زیادی (۲۴٪) افزایش داشته‌اند، در حالی که در همین مدت وظایفی که نیاز به «دانش چگونه انجام دادن» و «اطلاعات کارآزموده» دارند رشد کمی پیدا کرده‌اند. دمینگ همچنین متوجه شد بیشترین افزایش حقوق برای مشاغلی بوده است که توجه بیش از متوسطِ معمول روی مهارت‌های اجتماعی دارند. حالا در این مقاله با انواع شخصیت‌‌هایی آشنا می‌شوید که به دلیل پایین بودن هوش اجتماعی‌شان، در کارشان موفق نیستند.

با افزایش اهمیت مهارت‌های اجتماعی، فردی که این مهارت‌ها را نداشته باشد مانند گورخری در بین اسب‌ها انگشت‌نما خواهد شد. همه‌ی ما آدمی را می‌شناسیم که وقتی قرار است پروژه‌ای را در زمان مقرر تمام کنیم دست از حرف زدن بر نمی‌دارد، کسی که با خودنمایی ایده‌ی شما را برای خودش جا می‌زند، کسی که بدون کوچک‌ترین ناراحتی یا ابراز احساساتی شما را تنها می‌گذارد تا با شب‌بیداری هم که شده کار اشتباه او را سروسامان دهید. لیست کارهای چنین آدم‌هایی تمامی ندارد.

در مقابل آدم‌های باهوشی هم هستند که نمی‌توانند دست از آسیب زدن به خودشان بردارند. متاسفانه، کمبود خودآگاهی و مهارت‌های اجتماعی ضررهای عمده‌ای را به زندگی کاری آنها وارد می‌کند.

مهارت‌های اجتماعی و خودآگاهی مسائل مرتبط با هوش هیجانی (EQ) هستند، تحقیقات موسسه‌ی TalentSmart در مورد بیش از یک میلیون نفر نشان می‌دهد هوش هیجانی سهمی ۵۸ درصدی در عملکرد شغلی هر فرد دارد. بنابراین کسانی که از این مزیت برخوردار نیستند زیان بزرگی را متحمل می‌شوند.

    «ناکامی مهلک نیست، اما ناکامی در ایجاد تغییر شاید!»

    – جان وودن (John Wooden)

انواع خاصی از افراد هستند که هوش هیجانی پایین‌شان بیش از سایرین به شغل‌شان آسیب وارد می‌کند. با دانستن درباره‌ی آنها می‌توانید سعی کنید از این دسته افراد نباشید. شاید شما هم مانند من اندکی از خود را در کاراکترهای ترسیم شده در اینجا بیابید. از این آگاهی برای ساختن خودآگاهی‌تان استفاده کنید، تغییراتی که لازم است را در خود به وجود آورید و به عنوان یک انسان رشد کنید.
۱. آدم بزدل

ترس محرک به شدت قدرتمندی است. به همین دلیل است که نامزدهای ریاست جمهوری در امریکا به مردم می‌گویند که رقیب‌شان «اقتصاد را نابود خواهد کرد» و تبلیغات اخطار می‌دهند که «سیگار کشیدن می‌کُشد». در محیط کار نیز افراد با توسل به رفتارهای غیرمنطقی و مخرب، بر ترس خود فائق می‌آیند. افراد بزدل در محیط کار در مقصر دانستن دیگران شتاب می‌کنند و سعی دارند بر اشتباهات‌شان سرپوش بگذارند و برای حمایت از آنچه درست است اقدام نمی‌کنند.
۲. آدم دیوانه‌ساز

دیوانه‌سازها

در مجموعه داستان‌های هری پاتر از جی.کی. رولینگ، دیوانه‌سازها موجوداتی شیطانی هستند که روح مردم را از بدن‌هایشان بیرون می‌کشند. هر وقت این افراد وارد اتاقی شوند آنجا تاریک و سرد می‌شوند و مردم شروع به یادآوری بدترین خاطرات‌شان می‌کنند. نویسنده‌ی کتاب گفته ایده‌ی این موجودات را از آدم‌های بسیار منفی گرفته است، آنهایی که این قابلیت را دارند که وقتی وارد یک اتاق می‌شوند روح زندگی را از آن بمَکند. دیوانه‌سازها در محل کار روح زندگی را با تحمیل نگاه منفی و بدبینانه‌ی خود به هر کسی که با او برخورد می‌کنند، از بین می‌برند. آنها همیشه نیمه‌ی خالی لیوان را می‌بینند و گرد ترس و نگرانی را حتی به موقعیت‌های کاملا خوشایند می‌پاشند.
۳. آدم مغرور

مغرور

آدم‌های مغرور زمان شما را هدر می‌دهند زیرا هر کاری را که شما انجام می‌دهید به عنوان یک چالش شخصی تلقی می‌کنند. غرور، اعتمادی کاذب به خود است و کارکرد آن پوشاندن عدم امنیتی است که فرد احساس می‌کند. بر اساس تحقیقات، غرور با انبوهی از مشکلات در محل کار همبستگی دارد. آدم‌های مغرور نسبت به سایرین عملکرد پایین‌تری دارند، بیشتر ناسازگارند و مشکلات شناختی بیشتری دارند.
۴. آدم گروه‌زده

گروه‌زدگی

آدم گروه‌زده شخصی است که به شدت تحت تاثیر گروه قرار دارد. در گروه‌زدگی، میل به همگرایی در گروه، منجر به یک تصمیم‌گیری غیرعقلانی یا ناکارامد می‌شود. چنین فردی مسیرهایی را انتخاب می‌کند که در آن با کمترین مقاومت از جانب جمع رو‌به‌رو شود و معروف به کسی است که ذهنیتش به این صورت است: «خب همیشه به همین روش انجامش می‌دهیمش دیگر!» او به خاطر ترس از واکنش منفیِ گروه، از در پیش گرفتنِ تفکرات و اقدامات جدید واهمه دارد. اگر شما هم خودتان را مدام در وضعیتی می‌یابید که با عقاید جمعی شست‌و‌شوی مغزی می‌شوید، حواس‌تان باشد که حفظ وضع موجود هرگز به رشد و پیشرفت شما منجر نمی‌شود.
۵. آدم بدمحاسبه

آدم بدمحاسبه

این آدم‌ها موفقیت‌ها و دستاوردهای اندک خود را به سرعت به کمبود فرصت‌ها ربط می‌دهند. باید گفت اگر چه شانس ممکن است باد اندکی را به بادبان کشتیِ افراد موفق بدمد، اما افراد موفق نه به دلیل شانس بلکه به علت کار سخت است که در موقعیت کنونی‌شان قرار گرفته‌اند. آدم‌های بدمحاسبه متوجه این نیستند که طرز برخورد و نگرش آنهاست که آنها را از رسیدن به چیز‌های ارزشمند باز داشته است، نه شرایط‌شان.
۶. آدم دمدمی مزاج

آدم دمدمی مزاج

برخی از مردم هیچ کنترلی بر احساسات‌شان ندارند. آنها با کلمات‌شان به شما حمله می‌کنند و احساسات خود را به شما فرافکنی می‌کنند و در تمام این مدت فکر می‌کنند این شما هستید که مسبب حال بد آنها شده‌اید. آدم‌های دمدمی مزاج عملکرد ضعیفی دارند چون احساسات‌ جلوی قضاوت آنها را گرفته و کمبود خودکنترلی در آنها باعث نابودی روابط‌شان می‌شود. در مورد این افراد به هوش باشید، چون زمانی که تحت فشار قرار بگیرند از شما به عنوان وسیله‌ای برای تخلیه‌ی احساسات‌شان استفاده خواهند کرد.
۷. آدم قربانی

آدم قربانی

این افراد را سخت بتوان شناسایی کرد، زیرا شما در آغاز به خاطر مشکلاتی که دارند با آنها همدردی می‌کنید. اما همچنان که زمان می‌گذرد، متوجه می‌شوید «زمان نیاز» آنها به شما تقریبا شامل همه‌ی زمان‌ها می‌شود. آدم قربانی در برخورد با هر سرعت‌گیری در زندگی، آن را به کوهی غیرقابل عبور تبدیل کرده و هر نوع مسئولیت فردی را در آن زمینه پس می‌زند. او سختی‌های زندگی را به عنوان فرصت‌هایی برای یادگیری که قرار است از آن چیزی یاد بگیرد، نمی‌بیند و در عوض آن را بهانه‌ای برای شانه خالی کردن از موقعیت می‌کند.
۸. آدم زودباور

حتما در برخورد با این آدم‌ها برای‌شان متاسف خواهید شد. اینها کسانی هستند که بعد از یک شب بیداری برای انجام کارها خود را مشغول مراقبت از بچه‌های رئیس می‌یابند… آن هم صبح روز جمعه! به هر دلیلی، افراد گول‌خور (اغلب تازه‌واردهای شرکت) با جریان پیش می‌روند تا اینکه آن جریان تبدیل به یک اقیانوس پرتلاطم شود.

نه گفتن

این افراد باید بدانند که مشکلی نیست اگر درباره‌ی حقوقشان مذاکره کنند، اگر نه بگویند و اگر درباره‌ی روال انجام کارها سوال کنند. این‌گونه وقتی در زمان مناسب برای حقوق خود ایستادگی کنید، احترام بسیار بیشتری هم کسب می‌کنید.
۹. آدم عذرخواه

آدم عذرخواه

به ازای هر آدمی که یک عذرخواهی به دیگران بدهکار است، آدمی هم هست که زیاد از حد عذرخواهی می‌کند. افرادی که اعتماد به نفس کمی دارند همیشه برای ایده‌ها و اعمال‌شان در حال عذرخواهی هستند. آنها از شکست می‌ترسند و اعتقاد دارند عذرخواهی به عنوان تور ایمنی عمل می‌کند. اما عذرخواهیِ بی‌دلیل، به جای ایمن شدن، ایده‌های آنها را بی‌ارزش می‌کند و احتمال اثرگذاری آنها را پایین می‌آورد. مسئله‌ی مهم این است که تُن صدا و زبان بدن‌تان انعکاس‌دهنده‌ی اهمیت ایده‌های شما باشد. مطرح کردن ایده‌های‌تان به شکل سوالی به همان اندازه‌ی مطرح کردن آنها با عذرخواهی بد است. اگر واقعا عقیده دارید حرف شما ارزش به اشتراک گذاشته شدن را دارد، پس مالکیت آن را بپذیرید و با اعتماد به نفس آن را بیان کنید.

خلاصه‌ی کلام اینکه هیچ یک از این رفتارها حکم مرگ شغل شما نیستند چرا که می‌توانید آنها را با تقویت هوش هیجانی خود از ریشه بکَنید. تنها چیزی که به آن احتیاج دارید خودآگاهی و اشتیاقی قدرتمند به تغییر است. اگر شما هم دسته‌ای از آدم‌ها را سراغ دارید که متعلق به این لیست هستند آن را با ما در میان بگذارید تا ما هم از شما بیاموزیم.

  • sahar artbox
  • ۰
  • ۰

چطور می‌توان به موفقیّت دست پیدا کرد؟ با نگرش مثبت؟ البته نگرش مثبت برای موفقیّت مهم است، اما این همه‌ی ماجرا نیست. قانون جذب؟ راز؟ این ایده‌ها می‌توانند همچون انگیزه‌‌‌هایی ما را به عمل وادارند، امّا در غیاب خودِ عمل، کار چندانی از عهده‌ی آنها برنمی‌آید.

موفقیّت تعریف روشنی دارد، نیازمندِ عمل است و هر عملی نیز مهارت‌های ویژه‌ای را می‌طلبد. بعضی از این مهارت‌ها را در مدرسه می‌آموزیم (آموزش‌هایی که نه زمان لازم به آنها اختصاص داده می‌شود و نه به قدر کافی مؤثر هستند)، باقیِ مهارت‌ها را وقتی که شاغل هستیم، یاد می‌گیریم و بعضی دیگر را هم در تجربه‌ی کلیِ زندگی‌مان، کسب می‌کنیم. در این مقاله درباره ۱۰ مهارت ضروری که برای موفقیت در هر کاری لازم است، می‌خوانید.

مهارتهای موفقیت

در ادامه، فهرستی از مهارت‌های عمومی ارائه شده است که به هر کسی کمک می‌کند تا عملا در هر حوزه‌ای، از اداره‌ی یک شرکت گرفته تا مدیریت آموزشگاه باغبانی و گل‌آرایی موفق باشد و پیشرفت کند. البته مهارت‌هایی هم وجود دارند که مختص حوزه‌ی کاری خودشان هستند، اما هدف ما معرفی مهارت‌هایی است که برای همه‌ی رشته‌ها و حوزه‌ها کاربرد داشته باشند و هر کسی در هر جایگاهی می‌تواند آنها را بیاموزد.

ایده‌پردازی
۱. سخنرانی

سخنرانی

داشتن فن بیان و جلوی حضار (چه یک نفر چه هزاران نفر) متقاعدکننده و محکم سخنرانی کردن، یکی از مهم‌ترین مهارت‌هایی است که افراد می‌توانند در آن تسلّط پیدا کنند. افرادی سخنرانان خوبی می‌شوند که خونسرد هستند، اعتمادبه‌نفس دارند و برای مخاطبان جذاب هستند. بیانِ نافذ و گیرا به معنی این است که شما می‌توانید هر مطلبی، از محصولات گرفته تا ایده‌ها، ایده‌ئولوژی‌ها و دیدگاه‌ها را بفروشید و عرضه کنید. سخنران خوب بودن، مهارتی است که بخت شما را برای ترقیِ شغلی، جذب مشتریان مهم‌تر و تأمین مالیِ کسب‌و‌کارتان بیش‌تر خواهد کرد.
حتما بخوانید: چطور صدایمان را در صحبت جذاب‌تر کنیم؟
۲. نگارش

نگارش

اغلب، همان مزایای بیانِ خوب را می‌توان در توانایی نگارش مؤثر نیز دید. نویسندگان با استعداد، در معرفی و فروش محصولات، ایده‌ها و حتی خودشان موفق‌تر از نویسنده‌های بد هستند. تنها با تسلّط بر دستور زبان، نمی‌توان نویسنده‌ی خوبی شد، بلکه سازماندهی ایده‌ها و تبدیل آنها به جملات منسجم و تأثیرگذار نیز از مهم‌ترین شاخصه‌های نگارش حرفه‌ای است. در تمام مبادلات روزمره، از دعوی‌های قضائی و دستورجلسات گرفته تا هزاران نوع نوشتار دیگر، با حجم عظیمی از متون، مواجه هستیم، معلوم است که تمام این متن‏‌ها نیازمند نویسنده هستند. به همین خاطر، افرادی که قلم خوبی در نگارش پیدا می‌کنند، می‌توانند انتظار داشته باشند که درهای همه‌ی فرصت‌ها را در هر حوزه‌ای به روی خود گشوده ببینند.
حتما بخوانید: چگونه گزارش بنویسیم؛ راهنمای کامل گزارش نویسی
۳. خود-مدیریتی

خود مدیریتی

اگر موفقیّت به اقدام مؤثر متکی است، اقدام مؤثر نیز به تواناییِ تمرکز حواس بر موضوع موردنظر، در زمانِ لازم وابسته است. پس، به منظور حرکت در مسیر ترقّی لازم است که عادت‌های مفید و مؤثّر داشته باشید و در مهارت‌هایی مانند سازماندهی و نظم نیز سرآمد باشید، که مجموعه‌ی اینها را خود-مدیریتی یا خود-کنترلی می‌نامند.
حتما بخوانید: چرا آینده‌ کسب‌وکارها در دست گروه‌های خودمدیریتی است؟
۴. ایجاد ارتباط با دیگران

ارتباط با دیگران

ایجاد ارتباط نه تنها در کاریابی یا جذب مشتریان مفید است، بلکه در دوره‌ای که ایده‌ها و ابتکارات هستند حکومت می‌کنند، ایجاد ارتباط با دیگران کانالی را ایجاد می‌کند تا ایده‌ها ردو‌بدل شوند و ایده‌های نو، خلق شوند. شبکه‌ی بزرگی که کاملا توسعه یافته باشد، تنها فرد را به تعدادی از مخاطبان جدید ارتباط نمی‌دهد، بلکه فرد را با مجموعه‌ای از روابط، پیوند می‌دهد که خیلی بیش‌تر از تک‌تکِ افراد گروه ارزش دارند. این روابط و تعاملاتی که همراه خود دارند، به نوآوری و خلاقیت کمک می‌کنند و تحقّق ایده‌های نو را تسهیل می‌کند.
۵. تفکر انتقادی

تفکر انتقادی

ما روزانه، در مقایسه با اجدادمان در معرض صدها (اگر نگوییم هزاران) برابر اطلاعات بیش‌تری قرار داریم. بنابراین، داشتن توانایی ارزیابی این اطلاعات و جداسازی اطلاعات ارزشمند از بی‌ارزش‌ها و همچنین تحلیل، ارتباط‌یابی، درک معنای آنها و ارتباط دادن آنها با موضوعات دیگر، اهمیتی حیاتی دارد. هرچند که متأسفانه قدر و منزلت این توانایی به‌خوبی درک نشده است. امروزه تفکّر انتقادی، مهارتی است که شما را به سرعت، از توده‌ی مردم متمایز می‌کند.
حتما بخوانید: چطور به یک متفکر انتقادی تبدیل شویم؟
۶. تصمیم‌گیری

تصمیم گیری

تصمیم‌گیری مؤثّر، پلی است که تحلیل را به کنش متصل می‌سازد.به این معنی که بر اساس اطلاعات موجود بدانیم چه کاری بهتر جواب می‌دهد. درحالی‌که نداشتنِ توانایی انتقادی می‌تواند خطرناک باشد، تحلیل بیش از حد یا انتظار برای کسب اطلاعات بیش‏‌تر، قبل از هر تصمیم‌گیری نیز می‌تواند به همین شکل آسیب‌زا باشد. توانایی شناخت زمان مناسب برای وارد عمل شدن و واکنش سریع و مؤثّر، همان موردی است که افراد اهل عمل را از خیال‌پردازان متمایز می‌سازد.
حتما بخوانید: تصمیم‌ گیری چیست و عوامل موثر بر آن کدامند
۷. ریاضیات

ریاضیات

اصلا لازم نیست انتگرال چندجمله‌ای‌ها را بگیرید تا فردی موفّق، محسوب شوید. امّا به هر حال، محاسبه‌ی سریع و ذهنیِ اعداد و ارقام، تواناییِ انجام برآوردهای نسبتا دقیق و درک مفاهیمی مانند بهره‌ی مرکب یا آمار پایه، می‌تواند شما را در جایگاه به‌مراتب بالاتری از دیگران قرار دهد. همه‌ی این مهارت‌ها به شما کمک می‌کند تا داده‌ها را بهتر و سریع‌تر تحلیل کنید و تصمیم‌های بهتری را بر مبنای آنها بگیرید.
۸. تحقیق و پژوهش

آنها نمی‌خواهند شما را آزار دهند

قرار نیست همه‌ی افراد در موردِ همه‌چیز حالا حتّی به اندازه‌ی سر انگشتی، اطلاعات داشته باشند. حتّی در حوزه‌ی فعّالیت خودتان، احتمال این‌که نادانسته‌های‌تان از دانسته‌های‌تان بیش‌تر باشد، خیلی زیاد است. حتما نباید از هر موضوعی، سَردربیاورید، اما باید قادر باشید به اطلاعاتی که باید بدانید به‌سرعت و به‌راحتی دست پیدا کنید. این مهارت را با یادگیری استفاده‌ی بهینه و مؤثّر از اینترنت، کتابخانه و یادگیری مطالعه‌ی مولد و مؤثّر می‌توان کسب کرد. علاوه بر این، باید یاد بگیرید از افرادی که می‌شناسید و با آنها ارتباط دارید، در تحقیق و پژوهش نیز بهره بگیرید و در مواقع نیاز، نزد کارشناس مربوطه بروید.
۹. استراحت و تمدد اعصاب

meditation-business-woman

استرس نه تنها قاتل جان شماست، بلکه بر تصمیم‌گیری، تفکّر، معاشرت و روابط اجتماعی‌تان نیز تأثیر منفی می‌گذارد. به همین‌خاطر، کمبود استراحت و آرامش موجب خواهد شد که سه مهارت کلیدی این فهرست ما و البته بسیاری از دیگر مهارت‌ها را هم از دست بدهید. تازه نباید از یاد برد که کار مداوم تا آستانه‌ی مرگ، تنها برای گذران زندگی و نداشتن وقت برای لذّت بردن از ثمره‌ی کار و تلاشِ خود، به معنای واقعی موفقیّت نیست. این نوع رفتار را تنها می‌توان عقده‌ و وسواس فکری محض دانست. این‌که بتوانیم با خرد شخصی به کارآمدترین روش از پسِ شدیدترین بحران‌ها بربیاییم، احتمالا مهم‌ترین مهارت فهرست ماست.
حتما بخوانید: کدام عادت‌ها استرس دنیای مدرن را از بین می‌برند؟
۱۰. حسابداری مقدماتی

حسابداری مقدماتی

یکی از واقعیّت‌های ساده‌ی جوامع امروزی این است که پول برای ما امری ضروری است. حتّی ساده‌ترین لذت‌ها و تفریحات زندگی، مانند در آغوش گرفتن فرزندتان در نهایت به پول نیاز دارد. در غیر این‌صورت چندان در زندگی دوام نمی‌آورید که بتوانید فرزندتان را در آغوش بگیرید! آگاهی از چگونگیِ پیگیری و ثبت هزینه‌ها و درآمدهای‌تان برای زندگی (پیشرفت که جای خود دارد!) اهمیّت بسزایی دارد. اما علاوه بر این موضوع، اصول حسابداری در کارهای بسیار وسیع‌تری نیز مفید و سودمند هستند. به عنوان مثال، حسابِ زمانی که صَرف پروژه‌ای می‌کنید یا محاسبه ارزش عمل خاصی با توجه به هزینه‌های زمان، پول و انرژیِ موردنیازِ آن، از جمله مواردی است که اهمیّت حسابداری را در زندگی روزمره نشان می‌دهد. واقعا عجیب است که در مدارس به کودکان، اصول ابتدایی حسابداری را یاد نمی‌دهند!

حتما مهارت‌های دیگری نیز وجود دارند که مسیر رسیدن به موفقیّت را در زندگی هموار می‌کنند. شما در این مورد چه فکر می‌کنید و کدام مهارت‌ها را برای موفقیّت در زندگی ضروری می‌دانید؟

  • sahar artbox
  • ۰
  • ۰

 اشتراک‌گذاری

همه‌ی ما در زندگیِ حرفه‌ای، به دنبال احترام هستیم. خیلی‌ها دوست دارند در محل کارشان مورد احترام دیگران قرار گیرند، ولی ما خیلی وقت‌ها در مورد روش به‌دست آوردن این احترام اشتباه می‌کنیم. در این مقاله شما با ۱۱ راهی که به شما کمک می کند در محل کارتان صاحب احترام شوید، آشنا خواهید شد.
۱. اعتماد‌به‌نفس نشان دهید

اعتماد به نفس

به همکاران‌تان نشان دهید که برای رساندن شرکت به اهدافش مشتاقید و از آنها هم بخواهید اشتیاق‌شان را نشان دهند. اجازه ندهید شغل‌تان شما را از پا در آورد و شخصیتِ فردی‌تان را حفظ کنید. کارفرماهای شما باید از رفتارتان متوجه شوند که شما به انتخاب خودتان برای آنها کار می‌کنید. اجازه ندهید ترسِ از دست دادنِ شغل، مانعِ پیشرفت‌تان شود.

همیشه یک برنامه‌ی پشتیبان برای زمانی که شاید کارتان را از دست بدهید، داشته باشید. اینکه همیشه گزینه‌هایی پیش رویتان داشته باشید به شما اعتماد‌به‌نفس و انعطاف‌پذیری لازم برای بلندپروازی را می‌دهد. درجه‌ای از عمل‌گرایی را برای خودتان تعیین کنید و سپس با توجه به آن، اهداف‌تان را تنظیم کنید.
حتما بخوانید: فیلم آموزشی : ۳ روش برای افزایش اعتماد به نفس
۲. سعی کنید هر وظیفه و مأموریتی که بر عهده‌تان گذاشته می‌شود، به موقع انجام دهید

با این کار هم به سرپرستان و هم به زیردستان‌تان نشان می‌دهید که فردی مسئولیت‌پذیر هستید و به وعده‌هایتان عمل می‌کنید؛ همچنین این کار به دیگران نشان می‌دهد که می‌توانند روی شما حساب باز کنند و این باعث می‌شود آنها به شما اعتماد کنند.

اگر فُرجه‌ای که برای کاری به شما داده می‌شود، غیر‌منطقی و ناکافی است، راهی پیدا کنید که با رعایتِ ادب و احترام، این موضوع را به اطلاع کسی که زمان‌بندیِ مورد نظر را تعیین کرده‌ است، برسانید.
حتما بخوانید: ۲۰ افزونه‌ رایگان کروم که بهره‌وری شما را بالا می‌برند
۳. متواضع باشید

تواضع

پذیرای عیب‌هایتان باشید، ولی زیاد بر آنها تمرکز نکنید. فروتنی باید در شما وجود داشته باشد، ولی حتما باید با اعتماد‌به‌نفس همراه باشد. مردم به رهبری که متزلزل باشد و مدام کوتاهی‌های آنها را به رخ‌شان بکشد، احترام نمی‌گذارند.

انسانیت خود را نشان دهید امّا تا حدی هم خودستایی و اعتماد‌‌به‌نفس را در خود حفظ کنید.
۴. با بردباری با دیگران برخورد کنید

توجه داشته‌ باشید که هر یک از کارمندان دارای درجه‌ی یادگیری مخصوص به خود هستند و بر اساس آن خودشان را با مأموریت‌ها و وظایف شغلی جدید سازگار می‌کنند.پس، با هر قدمی که در کارشان به سمت جلو بر می‌دارند، آنها را تشویق کنید. برخورد صبورانه با دیگران، نشان می‌دهد که شما توانایی‌های همکاران‌تان را باور دارید و معتقدید آنها می‌توانند دانش و مهارت‌هایشان را توسعه دهند. مردم به کسانی که رفتار خوبی دارند بیش‌تر احترام می‌گذارند و از اینکه سؤالات یا مشکلاتشان را با این افراد در میان بگذارند، نمی‌ترسند.
۵. به همکارا‌تان احترام بگذارید، حتّی اگر با آنها مشکل دارید

هرچند، همیشه با همکاران‌تان توافق کامل ندارید، باید با هر کسی که در طول روز کاری با وی برخورد می‌کنید، با احترام و حرفه‌ای برخورد کنید. در دنیای حرفه‌ای، همه چیز به سرعت تغییر می‌کند. کسی که امروز زیردست شماست، ممکن است فردا رئیس‌تان شود یا همکارتان ممکن است به شرکت دیگری بپیوندد و مشتریِ آینده‌ی شما باشد.
۶. به شایعات دامن نزنید

دامن زدن به شایعات در محیط کار

هرچند، شاید گاهی وسوسه شوید که به شایعات گوش کنید و آنها را برای دیگران تعریف کنید. امّا این کار باعث می‌شود در نظر دیگران برای حفظ اطلاعات محرمانه، غیر‌قابل‌اعتماد جلوه کنید. شایعه‌پراکنی باعث خواهد شد دیگران فکر کنند شما از شرحِ بد‌اقبالی‌های دیگران لذت ببرید که این راه خوبی برای کسب احترام نیست.
۷. دیگران را هم در جریان بگذارید

در مورد تغییرات سازمانی و تأثیری که می‌توانند برای همه داشته باشند با کارکنان‌تان صحبت کنید. کارمندان را تشویق کنید تا سؤال کنند و بدانند که در شرکت چه می‌گذرد؛ یک راه ساده برای انجام این کار انتشار یک خبرنامه‌ی داخلی است.
حتما بخوانید: کدام نوع شخصیت‌‌ها در کارشان موفق نیستند؟
۸. کارکنان دوست دارند تشویق شوند

روحیه کار تیمی

این کار اعتماد آنها به توانایی‌هایشان را بالا می‌برد و به آنها انگیزه می‌دهد تا بیشتر کار کنند و مسئولیت‌ها و مهارت‌های جدیدی یاد بگیرند. اگر لازم است از عملکردِ کارمندتان انتقاد کنید آن‌ را با تعریف از کاری که او در انجامش موفق است، همراه کنید. اگر مشکلی پیش آمد، هرگز کسی را در برابرِ دیگران به خاطر آن سرزنش نکنید. اگر درباره‌ی گروهی از کارمندان صحبت می‌کنید، مشکل را شرح دهید و توضیح دهید که چه اقداماتی برای جلوگیری از تکرار آن در آینده لازم است، انجام شود.
۹. دانش‌تان را با همکاران‌تان به اشتراک بگذارید

این عمل، نشان می‌دهد که شما به توانایی‌های آنها برای مقابله با موقعیّت‌های جدید ایمان دارید و آن‌قدر به آنها اعتماد دارید که این دانسته‌های ارزشمند را با آنها در میان می‌گذارید. وقتی به دنبال دانش هستید باید ابتدا، ارزش یادگیری گروهی را درک کنید.

به اشتراک‌گذاریِ دانش، کمک می‌کند در محل کارتان اخلاق تیمی به وجود آورید و دیگران را هم در موفقیت‌هایتان شریک کنید. با این روش هر کدام از کارمندان‌تان، همکارش را نیز در این مسیر با خود همراه می‌کند و هر فردی نقش خود را در موفقیّت شرکت ایفاء می‌کند.
حتما بخوانید: ۱۰ مهارت ضروری برای موفقیت در هر کاری
۱۰. مرتب و با برنامه باشید

مرتب و با برنامه بودن

محیط کاریِ فعال، نشان می‌دهد که افراد سخت‌کوشی در راه رسیدن به این نظم تلاش کرده‌اند، ولی محل کاریِ آشفته، نشان خواهد داد که شما اهمیّتی برای تصویری که شرکت در ذهن مردم باقی می‌گذارد، قائل نیستید. لباس پوشیدن شما نیز جلوه‌ای از ارزش و اهمیتی است که برای تصویرِ حرفه‌ای‌تان، قائل هستید. هر روز که سرِکار می‌روید، طوری لباس بپوشید که انگار می‌خواهید برای درخواست افزایشِ حقوق حاضر شوید.
۱۱. همیشه حرفه‌ای باشید، حتی در مهمانی‌های کاری

به عنوان آخرین نکته‌، اگر به دنبال کسب احترام در محل کار هستید، در جشن‌های دسته‌جمعیِ شرکت، حرکت نا‌بجایی نکنید. حتی اگر مراسم خارج از چارچوب شرکت و غیررسمی برگزار شود، باز هم، وقتی در مراسمی مربوط به کارتان شرکت دارید، رفتارهای غیراخلاقی و حرف‌های نامناسب وجهه‌ی حرفه‌ای‌تان را از بین خواهد برد.

زندگیِ شخصی‌تان به خودتان مربوط است ولی نباید با زیاده‌روی در یک مهمانی، اعتبارتان را به خطر بیندازید. همچنین اگر از یکی از همکاران‌تان در یک جشن کاری، رفتار نامعقولی سر زد، محتاط باشید و در روزهای بعد با یادآوری آن او را خجالت‌زده نکنید.

  • sahar artbox
  • ۰
  • ۰

بعضی آدم‌ها‌ هستند که همیشه جمع بزرگی از دوستان را اطراف خود دارند، عده‌ای هم هستند که همیشه بیرون از جمع دوستانه‌اند و با حسرت به آن نگاه می‌کنند. اگر شما یکی از این آدم‌های تنها و بیگانه هستید، وقتش رسیده که از لاک‌تان بیرون بیایید و دوستان بیشتر و جدیدی پیدا کنید.

این ۱۰ نکته به شما برای دوست‌یابی کمک می‌کند.

۱. خودتان باشید

تظاهر

هیچکس یک آدم حقه‌باز را دوست ندارد. اگر خودتان نباشید، در واقع این شما نیستید که دارید با کسی دوست می‌شوید، بلکه کسی که دارید نقشش را بازی می‌کنید دارد با دیگران دوست می‌شود. وقتی شما آنقدر با طرف مقابل صمیمی شوید که خود واقعی‌تان را نشان دهید، ممکن است مورد استقبال واقع نشوید، چون آدمی کاملا متفاوت با چیزی که وانمود می‌کردید هستید. بگذارید کسی که می‌خواهید با او دوست شوید خود واقعی‌تان را بشناسد.

اگر خواندن این مقاله وقت زیادی از شما می‌گیرد می‌توانید برای آشنایی با خلاصه‌ای از آن، ویدیوی زیر را ببینید.
۲. از کسانی که می‌شناسید شروع کنید

حتی اگر دوستان زیادی نداشته باشید احتمالا افراد بسیاری هستند که آنها را می‌شناسید. با آشناها ارتباط برقرار کنید و با دوستان قدیمی که مدت زیادی است آنها را ندیده‌اید تماس بگیرید. اهمیت دوستانِ دوستان‌تان را فراموش نکنید. ممکن است فقط از طریق ارتباط با دوستان‌تان و دوستان آنها، با افراد بسیار جالبی آشنا شوید. اگر از شما دعوت کردند با آنها بیرون بروید قبول کنید؛ اگر در خانه بمانید شانس آشنا شدن با افراد جدید را از دست می‌دهید.
حتما بخوانید: چطور اوریجینال باشیم؟
۳. از فناوری کمک بگیرید

استفاده از فناوری

هر نوع گروه آنلاین بخواهید در آن شرکت کنید را می‌توانید در اینترنت پیدا کنید. خیلی از آنها گروه‌های محلی هستند که برای فعالیت‌هایی هم برنامه‌ریزی می‌کنند. مثلا وب‌سایت لیف‌لت (LeafLet) فضای بسیار خوبی برای آشنا شدن با افراد جدید است. این وب‌سایت دارای بخشی مربوط به رویدادهایی است که می‌توانید در آنها شرکت کنید. از این طریق می‌توانید با افرادی که علایق و طرز فکری شبیه شما دارند آشنا شوید.
۴. فکرتان را باز کنید

اگر هر جا می‌روید با دیدگاه انتقادی و قضاوت‌گرانه مردم را نگاه کنید، احتمالا نمی‌توانید دوستان زیادی پیدا کنید. پذیرای افراد، عقاید، دیدگاه‌ها، موقعیت‌ها و در کل چیزهای جدید باشید. با این روش می‌توانید دوستان جدید زیادی پیدا کنید.

۵. سؤال بپرسید

سوال کردن

وقتی افراد جدیدی را ملاقات می‌کنید درباره‌ی خودشان از آنها سؤال کنید. نه فقط برای این که آنها را بهتر بشناسید، بلکه علاوه بر آن با این کار به آنها نشان می‌دهید که زندگی آنها برایتان جالب است و آنها هم بیشتر به شما اعتماد می‌کنند.
۶. اجتماعی باشید

تنها راه آشنا شدن با آدم‌های جدید این است که اجتماعی باشید و با آنها برخورد داشته باشید. اگر نمی‌دانید از کجا باید شروع کنید، عضو یک گروه اجتماعی یا یک انجمن شوید. کارهای داوطلبانه انجام دهید و دوره‌های مختلف را بگذرانید. حتما در انجمن‌ها عضو شوید و اگر به مهمانی‌ها دعوت شدید حتما بروید.
حتما بخوانید: چطور مهارت‌های گفتاری‌ و فن بیان‌مان را ارتقا دهیم؟
۷. تکیه‌گاه باشید

تکیه گاه

اگر می‌خواهید دوستی داشته باشی، باید خودتان هم برای او یک دوست باشید. این یعنی وقتی دوستتان به شما نیاز دارد باید به او کمک کنید. اگر دوستتان نصف شب زنگ زد و گریه‌کنان به شما گفت که نامزدی‌اش به هم خورده، تلفن را قطع نکنید. شاید شما هم خسته باشید، ولی مطمئن باشید او حالش از شما بدتر است. اینکه او به شما زنگ زده نشان می‌دهد که شما را دوست خودش می‌داند، پس آن دوستی باشید که او انتظارش را دارد (حمایت از دیگران جزو عادات گفتاری افراد دوست داشتنی برشمرده شده است).
۸. در تماس باشید

خیلی‌‌ها بعد از مدت کوتاهی ارتباطشان را با کسانی که با آنها آشنا می‌شوند از دست می‌دهند. این روزها با اینترنت و ابزارهای اجتماعی دیگر این نگرانی وجود ندارد. حتی می‌توانید دوستان قدیمی‌تان را پیدا کنید و دوباره با آنها ارتباط برقرار کنید.
۹. عضو گروه‌های کاری شوید

گروه های کاری

شاید در محل کارتان گروه‌هایی باشند که در زمینه‌های خاصی فعالیت دارند. مثلا ممکن است گروهی در ساعات ناهار پیاده‌روی یا ورزش کنند. در فعالیت‌هایی که در محل کارتان جریان دارد شرکت کنید تا با دوستان جدید زیادی آشنا شوید.
۱۰. زود اطلاعات ندهید

هر چند باید با دوستان نزدیک‌تان کاملا روراست باشید، اما نباید زودتر از موقع مناسب اطلاعات زیادی راجع به خودتان لو بدهید. این کار معمولا برای طرف مقابل ناخوشایند است. وقتی او هنوز شما را خوب نمی‌شناسد، احتمالا دلش نمی‌خواهد جزئیات شخصی خاصی را درباره‌ی شما بداند. این اطلاعات را تا رسیدن زمان مناسب با کسی در میان نگذارید.

  • sahar artbox
  • ۰
  • ۰

اگر فکر می‌کنید به صرف باهوش بودن موفق خواهید شد، باید بگویم لازم است نیم‌نگاهی هم به هوش هیجانی‌ خود داشته باشید. هوش هیجانی که آن را با نام هوش‌بهر هیجانی ‌یا EQ نیز می‌شناسیم، شاید آنقدرها شناخته شده نباشد اما اثرات جدی بر عملکرد و زندگی افراد دارد. آدم باهوشی (مثلا با هوش‌بهر ۱۲۰) را تصور کنید که نه می‌داند خودش چه احساسی دارد و نه احساساتی که در دیگران بر می‌انگیزد را می‌شناسد، او به همین دلیل دائما درگیری‌هایی پیدا می‌کند که به کارایی و حال خوبش صدمه می‌زنند. در این مقاله با ۹ نشانه افرادی که هوش اجتماعی پایین دارند، آشنا می‌شوید.

باید بدانیم که هوش انواع مختلفی دارد، فردی که توصیف شد مثالی از کسی است که علی‌رغم بهره‌مندی از هوشی بالا (۱۲۰)، هوش هیجانی پایین‌اش زندگی را به کامش تلخ کرده است. دردسرهایی که هوش هیجانی کم ایجاد می‌کند بی‌شمار است و تمام روابط اجتماعی فرد را تحت تاثیر خود قرار می‌دهد. اهمیتِ توجه و تلاش برای ارتقای این توانایی از جایی بیشتر نمود پیدا می‌کند که بدانیم متخصصین اعتقاد دارند برای کسب موفقیت نهایی در زندگی، هوش هیجانی (EQ) نسبت به هوش‌ شناخته‌شده (یا همان IQ) نقش پررنگ‌تری ایفا می‌کند.

اگر با کسی به مشکل برخورده‌اید چون احساسات او را درک نکرده‌اید ‌یا با کسی جر و بحث کرده‌اید چون احساسات شما را درک نکرده است این مقاله برای شماست چون احتمالا مولفه‌های هوش هیجانی را نادیده گرفته‌اید (درباره‌ی این مولفه‌ها می‌توانید اینجا مطالعه کنید). خبر خوش این است که این توانایی تا حد زیادی اکتسابی و قابل ‌یادگیری است، اما قدم اول این است که بفهمیم کجای مسیر هوش هیجانی ایستاده‌ایم؟ شاید نیاز به تلاش بیشتری در این مورد داریم تا زندگی بهتری داشته باشیم.

به رابطه‌هایتان نگاهی بیاندازید، اینکه ما با دیگران چگونه مراوده می‌کنیم تا حدود زیادی وابسته به هوش هیجانی ما است. ممکن است این همکار، کارفرما، دوست، اعضای خانواده ‌یا آشنایان شما باشند که با هوش هیجانی پایین دست و پنجه نرم می‌کنند، در این حالت آنها موقعیت‌های اجتماعی را برای خودشان و شما سخت و پرتنش می‌کنند. در اینجا به برخی نشانه‌های کلاسیک هوش هیجانیِ پایین اشاره می‌کنیم:
۱. گرفتار جر و بحث‌های متعدد می‌شوند

جر و بحث

احتمالا آدمی ‌را می‌شناسید که دائما از یک مشاجره به مشاجره‌ی بعدی در حرکت است. اطرافیان چنین فردی و حتی غریبه‌ها دائما خود را گرفتار جنگ لفظی با او می‌یابند. این افراد به این دلیل که متوجه احساسات دیگران نیستند، اغلب درگیر مشاجراتی می‌شوند که در آن ملاحظه‌ی احساسات دیگران را نمی‌کنند.
حتما بخوانید: ۳ سوالی که برای افزایش هوش هیجانی باید از خود بپرسید
۲. متوجه احساسات دیگران نیستند

کوری احساسی

افراد دارای هوش هیجانی پایین اغلب نسبت به احساسات دیگران بی‌تفاوت‌اند. این افراد متوجه نیستند که همسرشان از آنها عصبانی است یا همکارشان در موقعیتِ برانگیختگی و عصبانیت قرار دارد. البته این ندانستن به همین جا ختم نمی‌شود، چنین فردی از اینکه دیگران انتظار دارند احساسات‌شان درک و فهمیده شود خیلی ناراحت می‌شود. به طور کلی احساسات چیزی است که آدم‌های با هوش هیجانی پایین را آتشی می‌کند.
۳. فکر می‌کنند که دیگران هستند که زیادی حساس‌اند

بقیه لوس و حساس‌اند کار من اشتباه نیست!

این افراد موقعیت‌شناسیِ احساسی ندارند، برای مثال ممکن است در‌ یک مجلس ختم ‌یا بلافاصله بعد از‌ یک اتفاق غم‌انگیز خوشمزه‌بازی‌شان گل کند و برای‌تان جوک تعریف کنند. اگر هم کسی به رفتار نامناسب آنها اعتراضی کند، آنها فکر می‌کنند چقدر این آدم‌ها لوس و بی‌جنبه‌اند. چنین افرادی در درک احساسات دیگران ضعف دارند بنابراین جای تعجب نیست که چرا نمی‌توانند حال و هوای احساسیِ هر موقعیت را درک کند.
حتما بخوانید: ۴ تکنیک برای تقویت هوش هیجانی
۴. از شنیدن نقطه‌نظرات دیگران سر باز می‌زنند

حرف کسی را نمی‌شنوند

این افراد اعتقاد راسخی دارند که حق با آنهاست، از این جایگاه با تمام توان دفاع می‌کنند و از شنیدن حرف‌هایی که دیگران برای گفتن دارند امتناع می‌ورزند. این اتفاق به خصوص در مواقعی رخ می‌دهد که دیگران می‌خواهند به چنین شخصی بفهمانند که تا چه حد در درک احساسات دیگران ضعف دارد. آنها اغلب نسبت به احساسات دیگران بدبین و به شدت انتقادگر هستند.
۵. دیگران را بابت اشتباهات خود مقصر می‌دانند

تو مقصری

افراد دارای هوش هیجانی پایین ‌نسبت به مشکلاتی که در اثر احساسات‌شان ممکن است به وجود‌ آورند آگاهی کمی دارند. زمانی که کارها خوب پیش نمی‌رود اولین واکنش آنها ‌انداختن تقصیرها به گردن شخصی دیگر است. آنها اغلب شرایط موجود در ‌یک موقعیت ‌یا رفتارِ دیگران را مسبب رفتارشان قلمداد می‌کنند؛ ممکن است بگویند که با توجه به شرایط انتخاب دیگری نداشته‌اند و دیگران اصلا متوجه شرایط آنها نیستند. تمایل آنها به‌ شانه خالی کردن از مسئولیت اغلب از آنها آدم‌هایی تلخ می‌سازد که خود را قربانی فرض می‌کنند.
۶. توانایی مواجهه با موقعیت‌های درگیرکننده‌ی احساسات را ندارند

موقعیت‌های دشوار احساسی

برای این افراد مدیریت کردن احساسات قوی، چه برای خودشان باشد چه دیگری، کار دشواری است. واکنش این افراد در برخورد با فوران احساسات از هر نوعی، فرار از آن موقعیت خاص است تا مجبور نباشند با این احساسات روبه‌رو شوند. کار متداول دیگری که این افراد انجام می‌دهند، پنهان کردن احساسات‌شان از دیگران است.
۷. مستعد انفجار ناگهانی احساسات هستند

انفجار احساسی

توانایی تنظیم احساسات ‌یکی از پنج مولفه‌ی حیاتی هوش هیجانی است. افراد دارای هوش هیجانی پایین در فهمیدن و کنترل احساس خود با مشکل مواجه‌اند. آنها ممکن است دچار انفجارهای غیرمنتظره‌ی احساسی شوند که به نظر غیرقابل کنترل و غلو شده می‌رسند.
حتما بخوانید: بهترین راه مدیریت خشم چیست؟
۸. در حفظ روابط دوستانه موفق نیستند

دوستی‌های متزلزل

این افراد به دلیل اینکه در روابط‌شان آزارنده و بی‌احساس ظاهر می‌شوند، در نگه داشتن روابط دوستانه با مشکل مواجه‌اند. دوستی‌های صمیمی ‌نیاز به بده و بستان احساسی متقابل، در میان گذاشتن عواطف، همدردی و حمایت احساسی دارد که همگی مواردی هستند که فردی با هوش هیجانی پایین در آنها دچار ضعف است.
۹. قادر به هم‌حسی با دیگران نیستند

قادر به هم‌حسی با دیگران نیستند

به این دلیل که چنین افرادی درک چندانی از احساسات دیگران ندارند از هم‌حسی با دیگران نیز عاجز‌ند و نمی‌توانند خود را جای دیگران بگذارند.

به خاطر داشته باشید هوش هیجانی پایین می‌تواند مشکلات پیچیده‌ای را در خانواده، مدرسه و محل کار برای فرد ایجاد کند. اگر فکر می‌کنید در این زمینه نیاز به مطالعه‌ی بیشتر دارید مقالات ما را دنبال کنید، در آینده باز هم درباره‌ی هوش هیجانی خواهیم نوشت.

  • sahar artbox
  • ۰
  • ۰

هوش هیجانی (EI or EQ) توانایی فرد در شناخت و درک احساسات خود و دیگران و در نهایت رسیدن به یک تصمیم درست است. هوش هیجانی توانایی کنترل احساسات و داشتن واکنش مناسب در مواقع لزوم است. در واقع هوش هیجانی جنبه‌های بسیار پیچیده‌ای از همدلی، همدردی و دلسوزی را آشکار می‌کند. در این مقاله می خواهیم شما را با ۳ سوالی آشنا کنیم که قبل از انجام هر کاری اگر از خودتان بپرسید، کیفیت روابط و هوش هیجانی شما را افزایش می‌دهد.

هوش هیجانی به ما کمک می‌کند، عاقلانه‌تر رفتار کنیم. کمک می‌کند بتوانیم عادت‌های بد ارتباطی‌مان را زیرپا بگذاریم و دیگران پیامِ ما را به بهترین شکل ممکن دریافت کنند.

هوش هیجانی

برای مثال، آیا تا به حال حرفی زده‌اید که از گفتنش پشیمان شده باشید و آرزو کنید کاش زمان به عقب برمی‌گشت تا فرصت جبران اشتباه را داشتید؟ از نقاط ضعفی که برخی افراد سال‌ها با آن دست و پنجه نرم می‌کنند و باعث آزار خودشان و حتی دیگران می‌شود این است که هر چیزی که به ذهنشان می‌رسد، بدون فکر کردن به زبان می‌آورند. غلبه بر این ضعف به حرف ساده است، اما استفاده از این سه سوال کوتاه به شما کمک می‌کند تا چیزی نگویید که در آینده پشیمان شوید.
سه سوال کلیدی

من این سه استراتژی هوشمند را از جایی آموختم که اصلا انتظارش را هم نداشتم. وقتی مصاحبه تلویزیونی با کمدین مشهور کریگ فرگوسن را تماشا می‌کردم، به چند نکته‌ی حکیمانه پی‌بردم. همیشه قبل از گفتن هر چیزی این سه سوال را از خودتان بپرسید:

    گفتن این حرف چقدر ضرورت دارد؟
    لازم است این حرف را من بزنم؟
    لازم است همین حالا این حرف را بزنم؟

فرگوسن می‌گوید سه بار ازدواج کردم تا بالاخره این نکته را فهمیدم.

شاید این یک روش ساده و پیش‌پا افتاده باشد، اما بهتر است قبل از اینکه به دلیل سادگی آن را کنار بگذارید، به این فکر کنید که به کارگیری این روش تا چه میزان می‌تواند باعث کاهش نظرات نامناسب در رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی گردد. حتی می‌توانید یک گام جلوتر بروید و تاثیر آن را در کار خود نیز ببینید:

تصور کنید که شما یک مدیر هستید و سخت کار می‌کنید تا روابط‌تان را با افراد خاصی در تیم کاری بهبود ببخشید. فرض کنید یکی از اعضای تیم، کار بزرگ و تاثیرگذاری انجام داده‌است؛ اکنون فرصت مناسبی برای تحسین و تشویق آن فرد است. شما با گفتن جمله‌ی «کارت عالی بود»، می‌توانید این حسِ خوب را به کارمندان‌تان منتقل کنید. فراموش نکنید که تشکر صمیمانه، درست و به موقع در ایجاد انگیزه در کارمندان تاثیر بسزایی دارد.

اما ناگهان یادتان می‌افتد که چند هفته پیش خطایی از کارمندان سرزده است که باعث ناراحتی شما شده‌ است، پس به خودتان می‌گویید: «منطقی است که همین الان در مورد آن اشتباه نیز تذکر بدهم». یا فکر می‌کنید بهتر است تا فراموش نکرده‌اید، تذکر بدهید.

نه! صبر کنید! از خودتان بپرسید:

    گفتن این حرف چقدر ضرورت دارد؟
    لازم است این حرف را من بزنم؟
    لازم است همین حالا این حرف را بزنم؟

درست است، انتقاد سازنده بلافاصله بعد از هر اشتباه کارساز است. اما الان زمان مناسبی برای گفتن و یادآوری خطای گذشته نیست، این‌کار نه تنها فایده‌ای ندارد، بلکه بر رابطه‌ی شما با اعضای تیمِ کاری‌تان نیز تاثیر منفی می‌گذارد. اگر الان اشتباه گذشته‌ی کارمندتان را یادآوری کنید، هر چیز خوبی که ممکن است، با تحسین و تشویق به دست بیاورید، از بین می‌رود.

در این‌جور مواقع فرد احساس می‌کند:

شما فقط می‌خواستید با تعریف کردن او را نرم کنید تا ضربه‌ی آخر را راحت‌تر بزنید.

وقتی از خودتان این سه سوال را بپرسید، احتمالا پاسخ شما یکی از این موارد است:

    خودت خوب می‌دونی که انتقادی که قصد گفتنش را دارم، آنقدرها هم مهم نیست. حتی ممکن است نظرم در مورد آن نیز به مرور تغییر کند.
    شاید بهتر باشد، اول با رهبر تیم‌ِ کاری در مورد آن صحبت کنم. شاید چیزی که من چند هفته پیش دیدم، همه‌ی آن چیزی نباشد که اتفاق افتاده‌ است.
    قطعا لازم است تا در مورد مشکلی که دیده‌ام، صحبت کنم. اما الان زمان مناسبی برای این کار نیست. بهتر است زمانی را برای این کار مشخص کنم که آمادگی بیشتری هم داشته‌ باشم.

این روش چه فایده‌ای دارد؟

این فقط یک سناریو است، اما تمرین این سه سوال به شما در موقعیت‌های مختلف کمک می‌کند. تصور کنید اگر همه این کار را انجام می‌دادند: تعداد ایمیل‌ها و پیام‌ها، مدت زمان جلسات کاری و شکایات کارمندان از اظهارات نامناسب یکدیگر به شدت کاهش می‌یافت و می‌توانستیم انتظار برخورد دوستانه‌تری از هم داشته‌ باشیم.
تعادل را حفظ کنید

البته، قصد ندارم شما را از صحبت‌ کردن در مکان و وقت مناسب هم منصرف کنم. واقعا به ایجاد یک رابطه‌ی دوستانه و مستقیم اعتقاد دارم، اما اوقاتی پیش می‌آید که پاسخِ ما به همه‌ی سوالات بالا مثبت است و چیزی که لازم است بگوییم ممکن است برای ما یا مخاطب چندان خوشایند نباشد. در این جور مواقع، این سه سوال به شما کمک می‌کند با اعتماد به نفس بیشتری صحبت کنید و یاد بگیرید در زمان مناسب از موضعی قوی و مطالبه‌گرانه سخن بگویید.

  • sahar artbox
  • ۰
  • ۰

زبان بدن یک ارتباط غیرکلامی است که ما به صورت خودآگاه یا ناخودآگاه از آن استفاده می‌کنیم. این ارتباط غیرکلامی شامل ارسال و دریافت سیگنال‌های بدون کلام می‌شود. گفته می‌شود که ارتباطات خوب پایه و اساس رابطه‌های موفق است، بنابراین توانایی شناخت و استفاده درست از رابطه‌ی غیرکلامی یا همان زبان بدن ابزار قدرتمندی است که به شما این امکان را می‌دهد که منظور واقعی‌تان را به فرد مقابل برسانید و تعامل با دیگران را به یک تجربه‌ی آسان و لذت‌بخش تبدیل کنید. در این نوشته با ۲۳ ترفند زبان بدن آشنا می‌شوید که شما را دوست‌داشتنی می‌کند.

ترفندهای زبان بدن که شما را فورا دوست‌داشتنی می‌کند

شما در طول روز سیگنال‌هایی را به مردم ارسال می‌کنید، بدون اینکه توجهی به آنها داشته باشید. نحوه‌‌ای که چشمان‌تان را حرکت می‌دهید و نحوه‌ای که با کسی دست می‌دهید نمونه‌های این سیگنال‌ها هستند. ممکن است با استفاده از زبان بدن، سیگنال‌های ناخودآگاهی را ارسال کنید که یا سبب شوند دیگران شما را بیشتر دوست داشته باشند یا حداقل حرف شما را به واسطه‌ی دریافت آن سیگنال‌ها، اجمالا درست فرض کنند. هر زمان که درباره‌ی این مهارت‌ها صحبت می‌کنم، همیشه یک یا دو نفر هستند که از «اثر گذاشتن» بر دیگران به وسیله‌ی زبان بدن (ترفندهای روانی) احساس راحتی نمی‌کنند.
حتما بخوانید: چند ترفند عالی برای اینکه بتوانیم زبان بدن دیگران را بخوانیم
فریبندگی، همیشه هم بد نیست

    «اثر گذاشتن»، تغییر رفتار یا تفکر دیگری است.
    «فریبندگی»، دانسته اثر گذاشتن است.

شاید وقتی واژه‌ی «فریبندگی» را بشنوید، فورا افکار منفی به سراغ‌تان بیاید، اما دست نگه دارید.

فریبندگی به معنی دستکاری در برداشت و حس دیگران، لزوما بد نیست. آنچه بد است، نیت‌های بد انسان‌ها است.
نمونه‌ی ۱: فرد موذیِ فریبنده

انسان بد، بد است و انسان‌ بدی که فریبکاری می‌کند واقعا مشکل‌ساز است. برای نمونه:

    دختر بدجنسی که قصد دارد جایگاه اجتماعی همکلاسی دوست‌داشتنی‌اش را پایین بیاورد.
    او به همکلاسی‌هایش می‌گوید که این دختر دوست‌داشتنی کار بدی کرده است.
    در نتیجه‌ کل کلاس دختر دوست‌داشتنی را کمتر دوست خواهند داشت.
    و حالا دختر دوست‌داشتنی غمگین می‌شود.

نمونه‌ی ۲: فریبندگی دوستانه

فریبندگی می‌تواند حال و روز هر کسی را در موقعیت خاصی بهتر کند.

    آدم خوش‌گذران یک فریبنده‌ی باتجربه است.
    او تصادفا به شخصی تنه می‌زند.
    او به نحو آرامش‌بخشی لبخند زده و عذرخواهی می‌کند، حتی اگر خودش مقصر نباشد.
    به این ترتیب آدم خوش‌گذران با درایت و فریبندگی خود از وقوع یک دعوا جلوگیری می‌کند و شبِ خوشی را می‌گذراند.

همانطور که در این دو نمونه مشاهده کردید، مشکل دختر بدجنس در نمونه‌ی ۱، فریبندگی و دستکاری در موقعیت نبود. مشکل، نیت‌ بد و دروغ او بود.
درخواست من: نیت‌های خوب داشته باشید

فرض را بر این می‌گذارم که شما از این ترفندها با نیت‌های خوب استفاده خواهید کرد و لطفا همین کار را بکنید.
حتما بخوانید: زبان بدن چه تاثیری بر روی اعتماد به نفس شما می‌گذارد؟
بخش اول: نگرش و زبان بدن

ذهن آدمی همواره به دنبال قضاوت کردن است. این ویژگی ما در فرایند تکامل باعث بقای ما شده است. ما در یک چشم به هم زدن قضاوت می‌کنیم:

    آیا این فرد تهدیدی برای جان من است؟
    آیا این فرد جذّاب است؟
    آیا این فرد برای بقای (اجتماعی) من فایده‌ای دارد؟

به این غریزه توجه کنید، اما بدون شناخت بهتر فرد، هرگز تحت تاثیر آن عمل نکنید. ترفندهای زیر به شما کمک خواهند کرد تا به شیوه‌هایی رفتار کنید که دیگران برداشت خوبی از رفتار شما داشته باشند.

این بخش منحصرا درباره‌ی زبان بدن نیست، بلکه این نگرش‌ها به طور ناخودآگاه بر زبان بدن شما تأثیر خواهند گذاشت.
۱. احساس امنیت کنید و از خود اطمینان نشان دهید

این نگرش آنقدر مهم است که باید یک مقاله‌ی کامل را به آن اختصاص داد. شما نمی‌توانید ۱۰۰٪ اوقات از این نگرش برخوردار باشید. به‌علاوه، قطعا مواردی هست که مطمئن به نظر نرسیدن به شما مزیت دوست‌داشتنی بودن را می‌دهد، اما نگرش عنوان شده روی هم رفته درست است.

دو نکته را باید در این خصوص در نظر بگیرید:

– سعی کنید مسائل ناراحت‌کننده را برطرف کنید:

    برای من پوست بد یک مسئله بود که آن را برطرف کردم.
    مسئله‌ی دیگر انتخاب لباس بود که آن را با به همراه بردن یکی از دوستانم هنگام خرید، حل کردم.

– به خودتان احساس امنیت را یاد بدهید:

    من از کتاب‌های صوتی خودآموزی که دانلود کردم چیزهای زیادی آموختم.
    هیکل متناسب داشتن کمک زیادی به من کرد. کتاب «بدن چهار ساعته» (The 4 Hour Body) یا خلاصه‌اش را بخوانید.

۲. همه دوست هستند، مگر غیر از این ثابت شود

همه دوست هستند، مگر غیر از این ثابت شود- ترفندهای زبان بدن

چرا پیش از آنکه اصلا پلی ساخته باشید، دست به تخریب آن بزنید؟ اصلا منطقی به نظر نمی‌رسد:

    شما می‌توانید همه چیز را به دست آورید
    شما هیچ چیزی برای از دست دادن ندارید

به زودی خواهید فهمید که آیا فرد جدیدی که وارد زندگی‌تان شده، می‌خواهد یا می‌تواند یک دوست خوب باشد یا نه.
۳. همه لایق احترام هستند، مگر غیر از این ثابت شود

در اینجا نیز، با احترام گذاشتن به دیگران یا چیزی به دست می‌آورید یا اصلا چیزی را از دست نمی‌دهید. این به آن معنا نیست که تمام روز باید تملّق کسی را بگویید، بلکه به این معنا است که نباید کسی را از سر باز کنید یا کاری کنید که احساس کم‌اهمیت بودن داشته باشند.
۴. همه را دوست بدارید، مگر ثابت شود لیاقتش را ندارند

غریبه‌ها استحقاق این را دارند که به آنها فرصت اثبات حقانیت‌شان را بدهید. در دنیای ما هر کس می‌تواند چیزی باشد که در ظاهر نیست. من انسان‌های نفرت‌انگیزی را دیده‌ام که در ظاهر، مهربان به نظر می‌رسیدند و میلیاردرهایی که مثل کودکان هیجان‌زده رفتار می‌کردند. به قول یک ضرب‌المثل قدیمی: «به جلد یک کتاب دقت کنید، اما پیش از قضاوت کردن حتما چند ورق از آن را بخوانید.»

فرد نفرت‌انگیز یا میلیاردر هیچ کدام از دیگری «بهتر» نیستند. اما بودن در کنار یکی من را ناراحت و بودن در کنار دیگری به من احساس لذت و اشتیاق می‌دهد.
حتما بخوانید: چطور تنفر از دیگران را کنار بگذاریم
۵. همیشه به این فکر کنید که چه کاری می‌توانید برای دیگران انجام دهید

وقتی با کسی برخورد می‌کنید، فکر نکنید که «او چه کاری می‌تواند برای من انجام دهد؟»، بلکه به این بیندیشید که «من چه کاری می‌توانم برای او انجام دهم؟» کمک کردن به دیگران بهترین راهی است که آنها را به کمک کردن به خود شما ترغیب می‌کند و این وضعیتی است که همه در آن برنده خواهند بود.

توجه کنید که نمی‌گویم نصیحت بیجا کنید تا خودتان را باهوش جلوه دهید. تنها زمانی به مردم کمک کنید که واقعا باور دارید زندگی آنها با آگاهی، کمک یا تماسی که شما به آنها پیشنهاد می‌کنید، بهتر خواهد شد.

پیشنهاد کمک بدهید، اما اصرار نکنید. مختصر و مفید سخن بگویید و اجازه دهید آنها تصمیم بگیرند که پیشنهاد کمک شما را بپذیرند یا نه.
بخش دوم: حالت بدن
حالت بدن - ترفندهای زبان بدن

بدن شما دائما در حال فرستادن سیگنال به افرادی است که با آنها برخورد می‌کنید. حالت بدن بر قضاوت‌های عجولانه‌ی افراد درباره‌ی شما، همینطور بر تصور شما از خودتان اثر می‌گذارد. افزون بر این، حالت درست بدن برای کمر شما هم خوب است، پس چه چیز بهتر از این؟
۱. صاف اما راحت بایستید

برای یافتن یک حالت بدنی مثبت، موارد زیر را دنبال کنید:

    پاهایتان را هنگام ایستادن به عرض لگن‌تان باز کنید.
    قد خود را تا جای ممکن بالا بکشید، تصور کنید از سر در حال کشیده شدن به بالا هستید.
    حالا این حس بلند بودن را حفظ کنید، اما شانه‌هایتان را شل کنید.
    گردن‌تان را سفت نگه ندارید و به سرتان طوری زاویه بدهید که برای نگاه‌ کردن در چشمان فردی با قد متوسط مجبور نباشید به بالا یا پایین نگاه کنید.

چند توصیه:

    هنگام حفظ حالت بدن، تا جای ممکن راحت باشید.
    باد به سینه‌تان نیاندازید. قفسه سینه باید صاف باشد، درست مانند وقتی که روی زمین دراز کشیده‌اید.
    شانه‌هایتان را کمی به عقب بکشید.

۲. صاف بنشینید، اما خشک نباشید

وقتی شروع به صاف نشستن کنید، خواهید دید که جثه‌‌ی اغلب افراد، با صاف ننشستن کوچک می‌شود. وقتی با این حالت صاف پشت میز می‌نشینید، فورا احساس بلند بودن خواهید کرد. پشت‌تان را صاف، اما تا جای ممکن راحت نگه دارید.
حتما بخوانید: اهمیت زبان بدن در مصاحبه‌ شغلی
۳. همیشه در بخش میانی بدن‌تان کمی کشش داشته باشید

ماهیچه‌های شکم، کمر و ناحیه‌ی مرکزی بدن‌تان هرگز نباید هنگام ایستادن یا نشستن شل باشند. به طور کلی ماهیچه‌های شکم و مرکز بدن‌تان را تحت کمی فشار قرار دهید. این امر نه تنها بر حالت بدن شما اثر خوبی می‌گذارد، بلکه با وقار راه رفتن را برای شما آسان می‌کند.
۴. پاهایتان را به عرض لگن از هم جدا کنید

طرز قرار گرفتن پاها چیزهای زیادی را درباره‌ی شما فاش می‌کند. این یک علم دقیق نیست، اما معمولا نزدیک هم بودن پاها حاکی از ناامنی است، در حالیکه فاصله داشتن آنها از هم نشاندهنده‌ی اعتماد به نفس است.

نزدیک بودن و دور بودن بیش از اندازه‌ی پاها از هم، می‌‌تواند بازتاب بدی روی شما داشته باشد. سعی کنید پاهایتان به اندازه‌ی عرض لگن یا کمی بیشتر از هم فاصله داشته باشند، نه بیشتر.
بخش سوم: وارد شدن به یک اتاق

لحظه‌ای که وارد یک اتاق می‌شوید لحظه‌ای است که خودتان را در معرض قضاوت افرادی که در اتاق هستند قرار می‌دهید. حتما از این فرصت استفاده کنید.

شاید بعضی از افراد، تکنیک‌های افراطی مثل خرامیدن را توصیه کنند، اما این توصیه در همه‌ی موقعیت‌ها نتیجه نمی‌دهد.
۱. طوری لبخند بزنید که خوشحالی‌تان را از بودن در آن جمع نشان دهد

صرف نظر از اینکه واقعا خوشحال هستید یا نه، هنگام ورود به یک اتاق لبخند بزنید. طوری لبخند بزنید که انگار واقعا از آنچه می‌بینید لذت می‌برید. در این کار افراط نکنید. با صدای بلند نخندید. لبخندتان به گونه‌ای باشد که انگار پس از چند روز بارانی به بیرون قدم گذاشته‌اید و متوجه درخشش زیبای آفتاب شده‌اید.
۲. با حاضران سلام و احوالپرسی کنید

منحصرا با یک شخص خاص سلام و احوالپرسی نکنید. با صدای بلند یا به تک‌تک افراد سلام نکنید، مگر اینکه این نوع رفتار مورد پسند آنها باشد. در غیر این صورت، هنگام نگاه کردن به افراد حاضر در اتاق، لحظه‌ای بی‌حرکت بمانید یا به آهستگی قدم بردارید.

    ارتباط چشمی برقرار کنید

ارتباط چشمی برقرار کنید - ترفندهای زبان بدن

به جماعت حاضر در اتاق چنان سریع نگاه نکنید که انگار به اشیاء نگاه کرده‌اید. در چشم افراد نگاه کنید و اگر کسی چشم در چشم شما دوخت، به او لبخند بزنید. کاری کنید که دیگران احساس کنند یک فرد مثبت وارد اتاق شده است.

    حوصله به خرج دهید

این کار نه تنها نشان‌دهنده‌ی اعتماد به نفس شماست، بلکه حاکی از یک نگرش باز و پذیرا نیز می‌باشد.
حتما بخوانید: ابراز احساسات؛ چگونه احساسات‌مان را به درستی بیان کنیم
۳. برای دوستان (فرضی) دست تکان دهید

برای دوستان فرضی دست تکان دهید - ترفندهای زبان بدن

انسان‌ها به طور ذاتی افرادی را که دوستان زیاد دارند، دوست داشته یا به آنها احترام می‌گذارند. وقتی پا به اتاقی می‌گذارید و روال عادی «سلام و احوالپرسی» را انجام می‌دهید، به دنبال آن برای دوستانتان دست تکان دهید و مثلا بگویید: «الان میام پیشت!»

مسئله این است که نباید برای دست تکان دادن برای دوستان فرضی، استرس داشته باشید. من در مناسبت‌های بزرگ همیشه این کار را می‌کنم. یادتان باشد که آدم پشت سرش را نمی‌بیند. اگر برای فردی که وجود خارجی ندارد و فرضا پشت سر فرد روبه‌روی شما است دست تکان دهید، فرد روبه‌رو نمی‌داند که شما در اصل برای هوا دست تکان داده‌اید.

این کار نتایج جالبی دارد:

    مردم تصور می‌کنند شما افراد حاضر را می‌شناسید
    شما زمان بیشتری دارید تا با آرامش به اطراف نگاه کنید
    شما احساس اعتماد به نفس بیشتری می‌کنید

نکته اینجاست که با ترس دست تکان ندهید. این کار را با اطمینان کامل انجام دهید. جوری دست تکان دهید که انگار بهترین دوستتان آن طرف اتاق است و شما تلاش می‌کنید به او بگویید فورا خود را به او می‌رسانید.
بخش چهارم: آداب دست دادن

دست دادن - ترفندهای زبان بدن
۱. محکم و در عین حال آرام دست دهید

مردها به ویژه به نحوه‌ی دست دادن حساس هستند. دست دادن ضعیف یا مثل «ماهی مرده» فورا درجه‌ی دوست‌داشتنی بودن شما را پایین می‌آورد.

    فقط شما دست‌تان را جلو نیاورید. دست دادن یک کار گروهی است.
    فشار دست‌تان طوری باشد که انگار دسته‌ی یک ماهیتابه‌ی سنگین را گرفته‌اید.
    اگر کسی مثل «ماهی مرده» دستش را به سمت شما آورد، دستش را سخت فشار ندهید.

۲. هنگام دست دادن ارتباط چشمی برقرار کنید

نگاه کردن به اطراف، ناخودآگاه بار منفی به همراه می‌آورد:

    شما برای فردی که با او دست می دهید احترام قائل نیستید یا حواستان به او نیست.
    شما چیزی برای مخفی کردن دارید.

به اندازه‌ای به چشمان فرد مقابل نگاه کنید که رنگ چشمان او را بخاطر بسپارید. زل نزنید و فقط لحظه‌ای به چشمان او بنگرید.
۳. طوری لبخند بزنید گویی دیدن آنها روز خوبی را برای شما رقم زده است

هنگام نگاه کردن به چشمان فردی که با او دست می‌دهید طوری لبخند بزنید که گویی چیزی در چشمان او می‌بینید که شما را خوشحال می‌کند.

با صدای بلند نخندید و فقط لبخند بزنید.
بخش پنجم: موضع‌گیری بدنی

اینکه موقعیت و موضع بدن خود را چگونه و کجا تعیین کنید در چگونگی برداشت دیگران از شما اثر می‌گذارد. موضع‌گیری بدنی به همراه حالت بدن ابزارهای قدرتمندی هستند.
۱. موضع گیری باز داشته باشید

وقتی با فردی صحبت می‌کنید، حالت بدن‌تان را طوری نشان دهید که به روی آن فرد باز و پذیرا باشد. به عبارت دیگر، موقعیت بدن‌تان ترجیحا «در معرض» باشد، برای نمونه قفسه سینه‌تان را با دست‌هایتان نپوشانید و قوز نکنید. با رعایت این نکات اعتماد و راحتی خود را به فرد مقابل نشان می‌دهید.
۲. زاویه بدن‌ خود را به سمت فردی که با او صحبت می‌کنید تنظیم کنید

این یک تغییر نامحسوس است، اما اطمینان از اینکه بدن شما به هم‌صحبت شما «اشاره می‌کند»، مهم است. اگر زاویه بدن‌تان دور از فرد مقابل باشد، حاکی از ترس، عدم‌امنیت و بدگمانی است.
۳. به اشیاء تکیه ندهید

تکیه دادن به یک شئ (برای نمونه دیوار) حاکی از بی‌اعتنایی و احتمالا احساس ناامنی است. هر زمان که امکانش را دارید با یک حالت بدن خوب بایستید. با استفاده از نکات بخش حالت بدن سعی کنید یک «حالت بدن خنثی» و البته راحت را به خود بگیرید.
۴. وقتی به چیزی تکیه می‌دهید، حالت بدن را فراموش نکنید

اگر بنا به هر دلیلی مجبور به تکیه دادن به چیزی می‌شوید، حالت بدن خوب‌تان را حفظ کنید. قوز نکنید.
بخش ششم: صورت

نقش صورت در زبان بدن

صورت شما ناحیه‌ای با سیگنال‌های بسیار است. در حقیقت، در زمینه‌ی حرکات ریز صورت که افراد به طور ناخودآگاه از خود بروز می‌دهند، تحقیقات بسیاری انجام شده است. انسان‌ها بدون اینکه بدانند اطلاعات زیادی را از این طریق منتقل می‌کنند. شما می‌توانید با استفاده از صورت‌تان، اطلاعات زیادی درباره‌ی خودتان به مردم بدهید.
۱. چهره‌ا‌ی شاد را به نمایش بگذارید

تا به حال از «سندروم صورت خونسرد» چیزی شنیده‌اید؟ برخی افراد ادعا می‌کنند که صورت خونسردشان ناراحت یا عصبانی به نظر می‌رسد و این حالت سبب می‌شود دیگران آنها را به عنوان یک خطر اجتماعی تلقی کنند. شما طبیعتا تمایل نخواهید داشت با فردی که این نوع حالت صورت را دارد، صحبت کنید. گرچه، این حالت اصلا تهدیدی برای دیگران نیست، مگر برای روابط اجتماعی خود فرد.

حتما سعی کنید صورت عادی شما (برای نمونه وقتی با لپ‌تاپ کار می‌کنید) اگر هم شاد نیست، لااقل راحت به نظر برسد. یک ترفند آسان این است که حالتی به خودتان بگیرید که انگار چیز سرگرم‌کننده‌ای را یافته‌اید.
۲. تماس چشمی را ناگهان قطع نکنید

مردم عادت دارند اگر با کسی چشم در چشم شدند، چشم از آن فرد برداشته و به جای دیگری نگاه کنند. سعی کنید این کار را نکنید. تماس چشمی را حفظ کنید و لبخند بزنید. مردم اغلب خودشان نگاه‌شان را بر می‌گردانند، گرچه برخی هم چشم از شما بر نخواهند داشت.

تماس چشمی فوائد متعددی دارد:

    مردم شما را فردی بی‌آلایش در نظر می‌گیرند.
    شما اعتماد به نفس بیشتری احساس خواهید کرد.

لطفا توجه کنید که وقتی به تماس چشمی فردی با تماس چشمی خودتان پاسخ می‌گویید، حتما لبخند بزنید. نگاه بی‌تفاوت می‌تواند بسیار ناخوشایند باشد.
۳. لبخند بزنید

یک ترفند آسان برای لبخند زدن وجود دارد: تصور کنید در حال تماشای چیزی هستید که واقعا دوست دارید.

لبخند زدن به معنی حرکت دادن اجزای صورت به یک شیوه‌ی خاص نیست، بلکه به معنی حس کردن شادی و اجازه‌ی ابراز آن توسط صورت است.
حتما بخوانید: ۱۰ عادت زبان بدن برای افزایش کاریزما
بخش هفتم: تکنیک‌ها و عادات

در اینجا به برخی نکات خواهیم پرداخت که انجام دادن آنها مستلزم به کارگیری اطلاعات محاوره‌ای و ارتباطی شما است.
۱. کارهای طرف مقابل را قرینه کنید

یک تکنیک قدرتمند که بسیار درباره آن تحقیق شده، قرینه کردن است، گویی شما آینه فرد مقابل هستید و کارهای او را تقلید می‌کنید. مردم هنگامی در کنار شما احساس راحتی بیشتری می‌کنند و شما را بیشتر دوست خواهند داشت که شبیه آنها رفتار کنید. برای نمونه:

    آنها دست به سینه هستند؟ شما هم دست به سینه باشید.
    آنها به پای راست‌شان تکیه دادند؟ شما هم به پای راست‌تان تکیه دهید.
    آنها یک لیوان آب در دست دارند؟ شما هم یک لیوان آب در دست بگیرید.

نکته اینجا است که نباید لو بروید. لحظه‌ای که فرد مورد نظر متوجه رفتار تقلیدآمیز شما شود، این تکنیک قدرت خود را از دست می‌دهد.
برای تهیه مجموعه صوتی «زبان بدن» کلیک کنید
۲. حرکات قرینه‌ای

همانند مورد بالا، در اینجا هم نباید لو بروید. گاهی، نکات ظریف اثرات بزرگی به جا می‌گذارند:

    با او در حال نوشیدن قهوه هستید. او فنجان را برمی‌دارد که قهوه بنوشد؟ شما هم این کار را انجام دهید.
    او لبخند می‌زند؟ شما هم لبخند بزنید (این کار آسانی است).
    او اندکی به شما نزدیک‌تر می‌شود. شما هم این کار را انجام دهید.

بار دیگر تکرار می‌کنم که لو نروید و مصنوعی رفتار نکنید. از این تکنیک باید مرتبا و بدون جلب توجه استفاده کنید.

  • sahar artbox
  • ۰
  • ۰

چرا تماس چشمی در ارتباط غیرکلامی اهمیت دارد؟ برای یافتن اهمیت این موضوع، باید به چشم به عنوان یک ابزار نگاه کنیم و ببینیم از آن چه استفاده‌هایی می‌شود. متاسفانه امروزه گوشی‌های هوشمند گوی سبقت را از انسان‌ها ربوده‌اند و مجالی برای برقراری ارتباط چشمی آنها به هم نمی‌دهند.

دریغ کردن نگاه، راهی برای نشان دادن خشم و غضب است، موقع پنهان کردن دروغ در چشم طرف نگاه نمی‌کنیم، خیره نگاه کردن نوعی تجاوز به حریم شخصی انگاشته می‌شود و به‌طور کلی با نوع نگاه‌مان می‌توانیم سبب شادی، غم، ترس و تعجب دیگران شویم. می‌توان گفت یک جفت سلاح قدرتمند در اختیار داریم که نوع استفاده از آن به خودمان بستگی دارد. در این مقاله با حقایق جذاب درباره‌ی ارتباط چشمی بیشتر آشنا شوید.

ارتباط چشمیِ بیش از حد، به طور غریزی با گستاخی، خصومت یا تکبر در ارتباط است؛ اما در محیط‌ کاری، ارتباط چشمیِ بیش از حد ممکن است با نیت عمدی برای تسلط یافتن، ترساندن، تحقیر کردن یا القای حس «معیوب بودن» به فرد مقابل، همراه باشد. بنابراین، اگر هنگام برقراری ارتباط چشمی با دیگران، یکی از این مقاصد را در سر دارید، بهتر است از این کار اجتناب کنید.

از سوی دیگر، ارتباط چشمیِ کم هم می‌تواند شما را معذب، بی‌میل یا ریاکار نشان دهد. برای مثال، یک بیمارستان بزرگ محلی در تحلیل شکایات بیماران دریافت که ۹ نامه از ۱۰ نامه‌ی شکایت، به ارتباط چشمی ضعیف پزشک با بیمار اشاره دارند، نقطه‌ضعفی که از دید عموم، بخاطر اهمیت ندادن یا فقدان توجه پزشک به بیمار است.

مدت زمانِ مناسب برای برقراری ارتباط چشمی‌ای که سبب ایجاد حس توجه و اعتماد دوطرفه می‌شود، بسته به موقعیت‌، محیط، نوعِ شخصیت، جنسیت و تفاوت‌های فرهنگی، مختلف است. اگرچه طبق یک قاعده‌ی کلی، ارتباط چشمی مستقیم حین یک مکالمه که بین ۳۰ درصد تا ۶۰ درصد از مدت زمان مکالمه متغیر باشد، یک جوّ صمیمی و پربار را ایجاد می‌کند. در نظر داشته باشید که وقتی شنونده هستید، ارتباط چشمی‌تان بیشتر و وقتی گوینده هستید، ارتباط چشمی‌تان کمتر می‌شود.
حتما بخوانید: ۱۵ اشتباه زبان بدن که افراد موفق مرتکب نمی‌شوند

ارتباط چشمی
آیا حقایق زیر را درباره‌ی ارتباط چشمی می‌دانستید؟

    ارتباط چشمی یک حس پیوند قدرتمند و ناخودآگاهانه ایجاد می‌کند و این پیوند حتی با چشمان نقاشی‌شده یا عکس‌گرفته‌شده هم برقرار می‌شود، حقیقتی که توسط محققان دانشگاه کورنِل (Cornell) ثابت شد. این محققان نگاه خیره‌ی خرگوش کارتونی روی جعبه‌های کورن‌فلکس تریکس (Trix) را دستکاری کردند و از گروهی از بزرگسالان خواستند یکی از آنها را انتخاب کنند. چیزی که این محققان دریافتند مطابق انتظارشان بود. جعبه‌ای که اغلب بزرگسالان انتخاب کردند، جعبه‌ای بود که خرگوشِ روی آن، مستقیم در چشمان‌شان نگاه می‌کرد.
    زمانی که از موضوعات شرم‌آور، ناراحت‌کننده یا غم‌انگیز صحبت می‌کنیم یا در حال زیر و رو کردن افکار و احساسات درونی‌مان هستیم، ارتباط چشمی‌مان کم می‌شود.
    هنگام صحبت با افرادی که دوست‌شان داریم، تحسین‌شان می‌کنیم یا زیردست‌شان هستیم، ارتباط چشمی‌مان زیاد می‌شود. در مکالماتِ صمیمانه‌تر، طبیعتا بیشتر به هم نگاه می‌کنیم و خیرگی نگاه را مدت زمان بیشتری حفظ می‌کنیم. در واقع، بر اساس میزان ارتباط چشمی، روابط را قضاوت می‌کنیم. هر چه ارتباط چشمی بیشتر باشد، رابطه نزدیک‌تر است.
    زنان بیشتر از مردان با فردی که در حال صحبت با او هستند، ارتباط چشمی برقرار می‌کنند. این یکی از دلایلی است که زنان مکالمه‌ی رو در رو را ترجیح می‌دهند و مردان به صحبت کردن در حالت ایستاده کنار هم قانع هستند.
    مردم معمولا در آسانسور، مترو، اتوبوس‌ها و قطارهای شلوغ، از ارتباط چشمی اجتناب می‌کنند. در آسانسور که مقابل در می‌ایستیم و در مکان‌های دیگر به گوشی‌های هوشمندمان زل می‌زنیم، چون وسیله‌ای است برای کنترل عدم‌ امنیتی که از ترس حمله شدن به حریم شخصی‌مان احساس می‌کنیم. پیشخدمت‌ها از عدم ارتباط چشمی به عنوان یک ترفند استفاده می‌کنند تا به مشتریان این سیگنال را ارسال کنند که: «من آنقدر سرم شلوغ است که الان نمی‌توانم به کار تو رسیدگی کنم». کارمندان هم اغلب با پیدا شدن سر و کله‌ی رئیس، به‌ویژه وقتی به نظر می‌رسد او سؤال سختی دارد یا به دنبال داوطلب برای انجام کاری است، نگاه‌هایشان را از او می‌دزدند. (دانش‌آموزان هم وقتی معلم می‌خواهد درس جلسه‌ی قبل را بپرسد، از این ترفند استفاده می‌کنند!)
    مهم‌ترین بخش از زبان بدن که نشان می‌دهد فرد در حال دروغ گفتن است، اجتناب او از برقراری ارتباط چشمی است. برخی از افراد (به‌ویژه کودکان) نمی‌توانند هنگام دروغ گفتن، مستقیم به چشمان شما نگاه کنند. اما بسیاری از افراد (به‌ویژه گستاخ‌ترین آنها) برای «راست جلوه دادن» دروغ‌شان، بیش از حد ارتباط چشمی برقرار می‌کنند و به طولانی نگه‌داشتن آن اصرار دارند.
    اگر یک گوینده هنگام صحبت کردن، با اشتیاق به دنبال ارتباط چشمی باشد، از دید مخاطب قابل‌باورتر، مصمم‌تر و ماهرتر است.

ارتباط چشمی نیرویی به شدت قدرتمند است؛ زیرا با نخستین الگوهای بقای بشر ارتباط دارد. کودکانی که توانایی جذب و حفظ ارتباط چشمی داشتند و در نتیجه می‌توانستند توجهات بیشتری را به خود جلب کنند، شانس بهتری برای سیر شدن و مراقبت داشتند. امروزه، نوزادان به طور غیرارادی نگاه‌شان را روی والدین‌شان قفل می‌کنند. قدرت آن ارتباط چشمی بچگانه هنوز اثر خود را در ذهن بزرگسالان از دست نداده است. ما هنگام برقراری ارتباط چشمی (صرف‌نظر از نوع و میزان آن) به طور خودکار به سیگنال‌هایی که ارسال و دریافت می‌کنیم، اعتبار زیادی می‌دهیم.

  • sahar artbox
  • ۰
  • ۰

مهارت گوش دادن یکی از مهم‌ترین مهارت‌هایی است که در موفقیت شغلی و کیفیت روابط‌مان با دیگران تأثیر بسزایی دارد. خیلی از ما چون به اشتباه فکر می‌کنیم که یک شنونده‌ی سراپا گوش هستیم، هیچ وقت به صرافت یادگیری این مهارت نیفتاده‌ایم. خوب گوش دادن مثل فن بیان، یک مهارت آموختنی است که در ادامه‌ی این مقاله با اصول اولیه‌ی آن آشنا خواهید شد.

مهارت گوش دادن یعنی توانایی دریافت و درک صحیح پیام‌ها در فرآیند ارتباط.

گوش دادن یعنی توانایی دریافت و درک صحیح پیام‌ها در فرآیند ارتباط. این توانایی، کلید همه‌ی ارتباطات موثر است. چنانچه به مهارت گوش دادن مسلط نباشید، به آسانی ممکن است پیام‌های ارسالی از سوی طرف مقابل‌تان را اشتباه برداشت کنید. در چنین شرایطی، فرآیند ارتباط بی‌اثر شده و به سادگی موجب نا‌امیدی و رنجش فرستنده‌ی پیام خواهد شد.

همان‌طور که پیداست گوش دادن یکی از مهم‌ترین مهارت‌های ارتباطی به شمار می‌رود، آنقدر مهم که بسیاری از کارفرمایان برجسته برای کارمندان‌شان جلسات آموزش مهارت گوش دادن ترتیب می‌دهند. افزایش سطح رضایت مشتریان، بهبود کارآمدی در نتیجه‌ی اشتباهات کمتر و افزایش تبادل اطلاعات چند نمونه از مزیت‌هایی هستند که در پی یادگیری مهارت گوش دادن حاصل می‌شوند.

بسیاری از رهبران و کارآفرینان موفق، موفقیت خود را مدیون خوب گوش دادن هستند. به اعتقاد ریچارد برانسون (Richard Branson)، مهارت گوش دادن یکی از مهم‌ترین عوامل موفقیت شرکت هواپیمایی ویرجین آتلانتیک (Virgin Atlantic) بوده است. با توجه به اینکه خوب گوش دادن از جمله مهارت‌هایی محسوب می‌شود که در زیربنای تمامی روابط انسانی مثبت قرار دارد، پس به نفع‌ همگی ماست که کمی وقت بگذاریم و مهارت گوش دادن را که عنصر سازنده‌ی موفقیت است در خودمان پرورش دهیم.

مهارت گوش دادن - خوب گوش دادن بر روابط خانوادگی تأثیر می‌گذارد.

بزرگسالان به طور متوسط ۷۰ درصد اوقات‌شان را درگیر فرآیندهای ارتباطی هستند که ۴۵ درصد آن به گوش دادن، ۳۰ درصد به حرف زدن، ۱۶ درصد به مطالعه و ۹ درصد به نوشتن اختصاص می‌یابد. کیفیت ۴۵ درصدی که صرف گوش دادن می‌شود فقط در حوزه‌ی کسب‌وکار مؤثر نیست، بلکه بر زندگی شخصی افراد نیز تأثیر گذاشته و موجب گسترده‌تر شدن تعداد دوستان و شبکه‌های اجتماعی، ارتقای عزت نفس و اعتماد به نفس، کسب نمرات عالی‌تر در دوران تحصیل و حتی تقویت سلامتی و تندرستی عمومی بدن می‌شود. همچنین مطالعات نشان داده است که حرف زدن موجب بالا رفتن فشار خون خواهد شد، در حالی که گوش دادنِ با دقت به اُفت فشار خون می‌انجامد.
گوش دادن با شنیدن یکی نیست

گوش دادن با شنیدن فرق دارد. شنیدن یعنی توانایی درک صدا، حال آنکه گوش دادن نیازمند تمرکز عمیق‌تر و استفاده از سایر حواس است. برای گوش دادن نه تنها باید به ماجرایی که تعریف می‌شود دل بدهید، بلکه لازم است به طرز بیان، شیوه‌ی استفاده از زبان، لحن و حرکات بدن گوینده نیز دقت داشته باشید. به عبارت دیگر، گوش دادن یعنی درک همزمان پیام‌های کلامی و غیرکلامی. پس فقط شنیدن کلمات گفته شده کفایت نمی‌کند، بلکه برای گوش دادن، به چیزی بیشتر از گوش‌ها احتیاج دارید. در مجموع، مهارت خوب گوش دادن بستگی به این دارد که چه مقدار از حرف‌های طرف مقابل‌تان را شنیده و به مفهوم‌شان آگاه هستید. دکتر راشِل نائومی رِمِن (Rachel Naomi Remen)، ترویج‌دهنده‌ی طب تلفیقی، در این باره می‌گوید:

    گوش دادن اساسی‌ترین و قدرتمندترین شیوه‌ی برقراری ارتباط با دیگران است. فقط گوش دهید. شاید مهم‌ترین چیزی که همواره به یکدیگر ارزانی می‌کنیم همین توجه‌مان باشد.

خوب گوش دادن شامل زیر نظر گرفتن زبان بدن و توجه به ناهماهنگی‌های احتمالی بین پیام‌های کلامی و غیرکلامی ارسال شده از سوی گوینده است. به بیان ساده‌تر، یک شنونده‌ی خوب فقط به چیزی که گفته می‌شود گوش نمی‌دهد، بلکه به چیزهایی که گفته نمی‌شوند یا نصفه‌کاره به زبان می‌آیند نیز گوش می‌دهد. مثلا اگر کسی به شما گفت که زندگی خوب و خوشی دارد، اما حین انتقال این پیام دندان‌هایش را به هم فشرد یا اشک در چشم‌هایش حلقه زد، بدانید که بین پیام کلامی و غیرکلامی او مغایرت وجود دارد.
۱۰ اصل خوب گوش دادن

با همه‌ی آنچه تا به این جای کار گفته شد، حتما به اهمیت خوب گوش دادن پی برده‌اید. پس دیگر وقت آن است که با اصول اولیه‌ی این مهارت بیشتر آشنا شوید.
۱. زبان به دهان بگیرید

مهارت گوش دادن
مارک تواین می‌گوید:‌ اگر قرار بود بیشتر از مقداری که گوش می‌دهیم حرف بزنیم، آن وقت دو زبان و یک گوش می‌داشتیم.

وقتی شخص دیگری در حال حرف زدن است به چیزی که می‌گوید گوش دهید، وسط حرفش نپرید، به جای او حرف نزنید و اجازه بدهید که خودش جملاتش را تمام کند. پس خاموش بنشینید و فقط گوش دهید. زمانی که صحبت گوینده با شما تمام شد، آن وقت شاید لازم باشد خودتان در مورد چیزی که گوش داده‌اید حرف بزنید و توضیح دهید تا مطمئن شوید که پیام طرف مقابل‌تان را درست متوجه شده‌اید.
۲. خودتان را برای گوش دادن آماده کنید

آرام باشید و همه‌ی توجه‌تان را به گوینده اختصاص دهید. به عبارت دیگر، تمام چیزهای اضافه‌ی دیگر را از ذهن‌تان دور بریزید. ذهن انسان به آسانی به سمت افکار دیگر پرت می‌شود، مثلا اینکه «ناهار چی باید بخورم؟ کِی باید از اینجا برم تا به اتوبوس برسم؟ می‌خواد بارون بیاد؟» همه‌ی تلاش‌تان را به کار بگیرید و این قبیل افکار نامربوط را از سرتان بیرون کنید تا بتوانید تمام و کمال روی پیام‌های ارسالی از سوی طرف مقابل‌تان تمرکز کنید.
۳. گوینده را راحت بگذارید

طوری رفتار کنید که گوینده برای صحبت کردن احساس راحتی کند. نیازها و علائق طرف مقابل‌تان را هم مد نظر قرار دهید. بد نیست گاهی سر بجنبانید یا از حرکات و کلماتی استفاده کنید که گوینده برای ادامه‌ی صحبت ترغیب شود. دیگر اینکه ارتباط چشمی فراموش‌تان نشود، اما حواس‌تان باشد که خیره نشوید. خلاصه اینکه یک جوری به طرف مقابل‌تان نشان دهید که دارید گوش می‌دهید و حرف‌هایش را می‌فهمید.
۴. حواس گوینده را پرت نکنید

فقط و فقط به چیزی که گفته می‌شود توجه کنید. خط‌خطی کردن یا بازی کردن با کاغذهای جلوی دست‌تان، از پنجره بیرون را دید زدن، وَر رفتن با ناخن‌های دست و کارهای این شکلی را کنار بگذارید. این رفتارها علاوه بر اینکه موجب وقفه‌های بی‌مورد در فرآیند ارتباط می‌شوند، حواس طرف مقابل‌تان را پرت کرده و این حس را به او منتقل می‌کنند که از حرف‌هایش خسته شده‌اید و به پیامی که سعی در انتقالش دارد بی‌اعتنا هستید.
۵. همدلی کنید

بهتر است دیدگاه طرف مقابل‌تان را بفهمید و به قضایا از دید او نگاه کنید. دیدگاه‌هایی را که از قبل برای خودتان ساخته‌اید کنار بگذارید و با ذهنیت باز وارد مکالمه شوید تا بیشتر بتوانید با گوینده ابراز همدلی کنید. چنانچه چیزی گفته شد که خلاف نظر شما بود، اندکی به خودتان فرصت دهید تا بتوانید به یک استدلال محکم در جهت اثبات مخالفت‌تان دست پیدا کنید. در هر صورت به یاد داشته باشید که با دیدگاه‌ها و نظرات دیگران با ذهنیت بسته مواجه نشوید.
۶. صبور باشید

گاهی ممکن است طرف مقابل‌تان مکث کند، شاید هم یک مکث طولانی، اما مکث کردن همیشه به این معنی نیست که حرف گوینده تمام شده است. پس صبور باشید و اجازه دهید که طرف مقابل‌تان با زمان‌بندی خودش پیش برود. گاهی اوقات طول می‌کشد تا آدم‌ها در مورد اینکه چه چیزی بگویند و چطور مطلب‌شان را عنوان کنند به نتیجه برسند. بنابراین هر وقت کسی مکث کرد، فورا رشته‌ی کلام را به دست نگیرید و سعی نکنید که جمله‌اش را با کلمات خودتان تمام کنید.
۷. تعصبات شخصی را کنار بگذارید

بی‌طرف باشید. زود نرنجید و اجازه ندهید که عادات و رفتار گوینده حواس‌تان را از اصل مطلب دور کند. توجه داشته باشید که هر آدمی طرز بیان خودش را دارد. بعضی‌ها دست‌پاچه‌تر یا خجالتی‌تر از دیگرانند؛ بعضی‌ها لهجه‌ی محلی دارند یا حرکات دست‌شان زیاده از حد است؛ بعضی‌ها دوست دارند موقع حرف زدن قدم بزنند و بعضی دیگر هم خوش‌شان می‌آید که بی‌حرکت بنشینند. پس فقط و فقط به چیزی که گفته می‌شود توجه کنید و نگذارید که شیوه‌‌های فردیِ بیان مطلب حواس‌تان را پرت کنند.
۸. به لحن گوینده گوش دهید

حجم و لحن صدا، چیزهایی را به آنچه گفته می‌شود اضافه می‌کنند. یک گوینده‌ی توانا حجم صدا و لحنش را طوری تنظیم می‌کند که از دقت شنونده کم نشود. مردم در مواقع خاص از زیر و بَمی، لحن و حجم صدا برای رساندن مقصودشان کمک می‌گیرند و شما می‌توانید با توجه به این موارد به اهمیت مطلبی که عنوان می‌شود پی ببرید.
۹. به طرز فکر گوینده گوش دهید نه فقط کلماتش

باید از حرف‌های طرف مقابل‌تان یک تصویر کلی برداشت کنید، نه اطلاعات تکه‌تکه و پراکنده. یکی از دشوارترین قسمت‌های خوب گوش دادن همین توانایی برقراری ارتباط بین تکه‌پاره‌های اطلاعات برای رسیدن به طرز فکر گوینده است. برای آسان‌تر به دست آوردن این توانایی به توجه کافی، پرهیز از حواس‌پرتی و تمرکز احتیاج خواهید داشت.
۱۰. منتظر نشانه‌های ارتباط غیرکلامی بمانید

به اشارات و حرکات بدن، حالات چهره و حرکات چشم‌ها دقت کنید. برای خوب گوش دادن فقط به گوش‌های خود اکتفا نکنید، بلکه از چشم‌های‌تان هم کمک بگیرید، یعنی حواس‌تان به اطلاعات اضافه‌تری که از طریق ارتباط غیرکلامی منتقل می‌شوند نیز باشد.

تک به تک این اصول را در مکالمات روزمره‌ی‌تان تمرین کنید. خوب گوش دادن مهارتی نیست که بتوانید در عرض یک شب بر آن مسلط شوید، چرا که ترک عادات قدیمی زمان می‌برد. پس صبور باشید و برای تبدیل شدن به یک شنونده‌ی سراپا گوش حسابی روی خودتان کار کنید.

  • sahar artbox